تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

۲۱ مطلب با موضوع «هنری» ثبت شده است

قصه از کجا شروع شد؟

سفیر فرانسه در زمان ناپلئون بناپارت، سال ۱۸۰۶ پیانویی ۵ اکتاو که کمی کوچکتر از اندازه معمول پیانو است را به دربار فتحعلی‌شاه قاجار هدیه داد. این اولین پیانویی بود که وارد خاک ایران شد و تا سال‌ها در تالار سلطنتی فقط جنبه زیبایی و دکور داشت. سال‌ها بعد حوالی سال ۱۸۷۳، ناصرالدین شاه در سفر پاریس هنگامی که از یک نمایشگاه پیانو دیدن می‌کرد، به یاد پیانویی افتاد که ناپلئون به جدش هدیه کرده بود؛ بلادرنگ چهار دستگاه پیانو سفارش داد که یکی دو ماه بعد به ایران رسید. کسی نمی‌توانست با این ساز چیزی بنوازد تا سرانجام سُرورالملک که رئیس گروه موسیقی دربار و نوازنده سنتور بود دست‌به‌کار شد و سراغ آن رفت. شباهت ساختمان پیانو و سنتور باعث شد سرورالملک همت کند و به تغییر کوک و ایرانیزه‌کردن آن بپردازد. به نوعی سرورالملک را می‌توان اولین نوازنده پیانو در ایران نامید. نقل شده او مدتی معلم پیانوی دختر ناصرالدین‌شاه نیز بوده‌است.

با آمدن لومر فرانسوی که برای سرپرستی موسیقی نظام به ایران آمده بود، راه برای ورود سازهای غربی از جمله پیانو هموار شد. لومر برای نخستین بار آهنگ‌های فولکور ایرانی را برای پیانو تنظیم و اجرا کرد. می‌توان گفت که لومر و شاگردان او (غلامرضا مین‌باشیان، معتمدالدوله یحیائیان و محمود مفخم) از پیشگامان پیانونوازی در ایران هستند. لومر با همکاری سالار معزز که معلم سلفژ بود و در گروه موسیقی نظامی تدریس می‌کرد ــ و البته مدتی هم شاگرد کورساکوف بود ــ شروع به تدریس رسمی پیانو در ایران کردند. در همین سال‌ها بود که پای اتودهای پیانو و همچنین اتودهای سایر سازها مثل ویلون و فلوت نیز به جمع موسیقی‌دانان و نوازندگان ایرانی باز شد. گروه‌های موسیقی سنتی که بعدها به وجود آمدند نیز ترغیب شدند پیانو را به کار گیرند. درویش‌خان از جمله اولین موسیقی‌دانان برجسته‌ی آن زمان بود که پیانو را وارد ارکستر انجمن اخوت کرد و نواختن آن را به مشیر همایون شهردار سپرد.

پیانو شدن پیانو در ایران

با گذشت زمان پیانو اقبال بیشتری پیدا کرد و درخواست کلاس‌های آن بیشتر شد. در کوتاه‌مدت شمار زیادی نوازنده‌ی پیانوی ایرانی و بین‌المللی پرورش یافت که بعضی از آن‌ها به سطوح بسیار بالایی رسیدند. از جمله می‌توان از رافی پتروسیان، کیتی امیرخسروی، تانیا آشوت هارتونیان، امانوئل ملیک اصلانیان، نوین افروز و پری برکشلی یاد کرد.
پیانوی به شیوه ایرانی هم مسیر خود را طی کرد و بعد از مشیر همایون شهردار می‌توان از مرتضی محجوبی به عنوان یکی از برجسته‌ترین پیانونوازان به این شیوه نام برد. بعد از مرتضی محجوبی، جواد معروفی بیش از بقیه تاثیرگذار بود.

مرتضی محجوبی پای بندی بیشتری به سنت داشت و مهجورترین نغمه‌های سنتی را با مهارت از دل پیانو بیرون می‌کشید. سنتور حبیب سماعی از نواهای الهام‌بخش محجوبی بود و بسیاری صاحب‌نظران بخشی از ساز حبیب را متبلور در نواخته‌های محجوبی می‌دانند. محجوبی از کوک‌های مختلفی برای دستگاه‌ها و آوازهای مختلف استفاده می‌کرد. بی‌شک او را می‌بایست پدر پیانوی کلاسیک ایرانی دانست؛ محجوبی نزدیک به دوهزار شاگرد پرورش داد که از آن‌ها معدودی به شکل حرفه‌ای به موسیقی پرداختند. آذرمیدخت ملک‌منصور (رکنی)، منوچهر صانعی، توراندخت صانعی، فخری ملک پور و فرهاد معتمد از جمله آن معدود شاگردان نامی بودند.

اما جواد معروفی که از نوآوران سنتی به شمار می‌آید، پرورش‌یافته‌ی مکتب علینقی وزیری بود که موسیقی نوآورانه‌ی امروز مدیون همت و کوشش اوست. پدرش موسی معروفی از ردیف‌شناسان برجسته‌ی موسیقی ایران بود و در مدرسه وزیری از مدرسان برجسته‌ی تار به شمار می‌آمد.

جواد معروفی پس از آن که نزد پدر با مبانی موسیقی سنتی آشنا شد در مدرسه وزیری نام نوشت و پس از مدت کوتاهی نزد خانم خاراتیان آموزگار معروف پیانو به شاگردی در کلاس پیانوی کلاسیک اروپایی نشست. او از سنین جوانی به صورت حرفه ای به کار با پیانو پرداخت. معروفی هر جا که بود با همت و پشتکار، زمان و توان خود را صرف گسترش فرهنگ ایرانی پیانو، و ابداع و نوآوری در نواختن آن و ساختن برای آن کرده است.
در سالهای بعد هنرمندانی همچون انوشیروان روحانی و فریبرز لاچینی شیوه‌هایی که تا حدی پاپ‌تر بودند را دنبال کردند و آثار ارزشمندی را آفریدند. پیانو، سازی است گسترده و تکنیک و توانایی گسترده آن باعث شده با بسیای از موسیقی‌ها انطباق‌پذیری داشته باشد. موسیقی ایرانی نیز از این قائده مستثنی نبوده‌است.

  • دختر پاییز آبانی

موسیقی فولکلور مازندران با توجه به پیشنیه‌‌ی تاریخی قوم ساکن در منطقه، وسعت جغرافیایی و طبیعت زیبا و متنوع از گستره و تنوع زیادی برخوردار است.

محدوده فرهنگ مازندران را می‌توان از غرب تا رامسر و از شرق تا کردکوی دانست و به دو نیمه‌ی شرقی و غربی تقسیم کرد. که با حفظ ویژگی‌های مازنی خود به ترتیب متاثر از موسیقی گیلان و خراسان است. در مرکز از ساری تا نور موسیقی خالص مازندرانی را می‌شنویم.

بخش مهمی از موسیقی‌های منطقه مازندران را موسیقی آوازی تشکیل می‌دهد. سازهای رایج منطقه نیز عبارت‌اند از: لَـله‌وا، دسرکوتن، دایره، سرنا، کمانچه، غرنه و در شرق دوتار.

موسیقی آوازی به طور سنتی به‌ویژه در غرب و مرکز بدون ساز اجرا می‌شود؛ با این حال امکان همراهی  لَـله‌وا یا کمانچه نیز وجود دارد. آوازهای معروف مازندرانی عبارت‌اند از: امیری، کتولی، طالبا، نجما و حقانی. در غرب ولگه‌سری جای کتولی را می‌گیرد و در شرق هرایی اضافه می‌شود. موسیقی آوازی مازندران را می‌توان به سه دسته‌ی اصلی تغزلی، حماسی و آیینی تقسیم کرد که هر یک از این بخش‌ها با توجه به شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در هر دوره ویژگی خاصی دارد.

آوازهای مازندران

کتولی، کله‌حال، طوری یا امیری، نجما و صنم از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است که هریک وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی است که در بخش‌هایی از آن مسایل اجتماعی، فرهنگی، عرفانی و عشق به‌ائمه‌ی اطهار دیده می‌شود. البته در بخشی از این موسیقی آوازی عشق به طبیعت، دام و زمین نیز وجود دارد و شیفتگی روستاییان به عناصر تعیین‌کننده‌ی زندگی کشاورزی و دامداری در گفت‌وگو (تک‌گویی) آنان با این عناصر تصویر می‌شود. کتول نام گاو اهلی و شیرده‌ای است که بین روستاییان از اهمیت فراوانی دارد.

آواز امیری که در زمان‌های قدیم طوری یا طبری نیز خوانده می‌شد به دلیل این که از اشعار امیر پازواری استفاده می‌کرد به این نام مرسوم شده‌است. این آواز از گوشه‌ی عشاق دشتی آغاز می‌شود و در دستگاه شور فرود می‌کند.

موسیقی آیینی آوازی شامل نوروزخوانی، نواجش یا نوازش (موری) و چاووش‌خونی است.

دسته‌بندی موسیقی مازندران

موسیقی‌سازی مازندران به دو دسته‌ی موسیقی چوپانی (ویژه لـله‌وا) آهنگ‌های سرنا و نقاره تقسیم می‌شود.
فواصل موسیقی مازندران تا اندازه زیادی با فواصل موسیقی دستگاهی منطبق است. فضای مدال شور و دشتی فضا غالب بیشتر مقام‌های موسیقی مازندران است. بعد از آن مدهای سه‌گاه و همایون نیز در این موسیقی دیده می‌شوند. اجرای مدها سه‌گاه و همایون در موسیقی مازندران بیشتر از موسیقی گیلان و تالش است. به عنوان مثال، تعداد سوراخ‌های لله‌وا مازندران در مقایسه با لله (نام این ساز در گیلان و تالش) یک سوراخ بیشتر دارد که برای اجرای مقام‌های نزدیک به همایون استفاده می‌شود. الحان ساز لله‌وا مش‌حال، بورسری و زاری حال از موسیقی گودارهای مازندران است که همان گوسان‌های یا خنیاگران زمان اشکانیان بودند. جوکی‌ها که از مهاجران هندی‌تبار هستند نیز در سده‌های اخیر بسیار به موسیقی روی آوردند و بخش مهمی از موسیقی مازندران به وسیله‌ی آنها حفظ شده است و از نقش آن‌ها نمی‌توان غافل شد.

بزرگان موسیقی مازندران

در مجموع موسیقی مازندرانی از موسیقی‌های موفق و ریشه‌دار نواحی ایران است و رابطه‌ی خوبی با مردمش دارد. اما به هرحال همانند دیگر مسائل فرهنگی و سنتی در معرض خطر نابودی قرار دارد. استادان زیادی در سال‌های گذشته عمر خود را در راه حفظ این میراث گران‌بها صرف کردند. نظام شکارچیان و عشقعلی شکارچی از نوازندگان بزرگ دوتار گذشته بودند؛ در حال  حاضر محمدرضا اسحاقی از نوازندگان برجسته‌ی این ساز در مازندران است. غدیر کتولی نیز از نوازندگان بزرگ کمانچه بود که بعد از او احمد محسن‌پور به شهرت فراوانی رسید و کارهای بزرگی برای موسیقی مازندران انجام داد. ابوالحسن خوشرو، نورمحمد طالبی و نورالله علیزاده از خوانندگان بزرگ موسیقی مازندران به شمار می‌روند.

برای آشنایی بیشتر با این موسیقی ریشه‌دار، می‌توانید سراغ آلبوم‌های ماه تتی، شوار، زلف شه و آلبوم موسیقی مازندران اثر محمدرضا درویشی برخی از آلبوم‌های برجسته موسیقی مازندران بروید.

  • دختر پاییز آبانی

اسپاتیفای (به انگلیسی: Spotify) یک سرویس اِستریم موسیقی، پادکست و ویدئو است که به‌طور رسمی در ۷ اکتبر ۲۰۰۸ راه‌اندازی شد. اسپاتیفای توسط شرکت نوپای Spotify AB در استکهلم توسعه یافت. اسپاتیفای از حقوق مؤلفین آثار موسیقی به‌صورت کامل محافظت می‌کند و با امکانات پیشرفته خود امکان شنیده‌شده و معرفی هنرمندان را فراهم می‌آورد.

یعنی ویژگی‌های اساسی رایگان هستند و در ازای آن سرویس همراه با تبلیغات خواهد بود. این درحالی است که ویژگی‌های اضافی شامل کیفیت پخش بهتر و دانلودهای موسیقی آفلاین از طریق پرداخت اشتراک ماهانه/سالانه ارائه داده می‌شود.

اسپاتیفای برای بیشتر پلتفرم‌های مُردن از جمله PC های ویندوزی، مک‌اواس و لینوکس و همچنین تلفن‌های هوشمند و تبلت‌های آی‌اواس و اندروید موجود است.

موسیقی می‌تواند از طریق پارامترهای مختلف مثل نام هنرمند، آلبوم، سبک، لیست پخش یا ناشر مرور یا جستجو شود.

کاربران می‌توانند لیست‌های پخش را ایجاد، ویرایش و به اشتراک بگذارند. همچنین آن‌ها می‌توانند قطعات را بر روی شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارند و با دیگر کاربران لیست پخش بسازند.

چرا باید از اسپاتیفای استفاده کنم؟

شاید اولین روزهایی که با این سرویس آشنا شدم(برمیگردد یه 5 یا 6 سال قبل)، این سوال برای من نیز مطرح بود. اما رفته رفته متوجه شدم که تنها راه موجود برای لذت بردن طولانی مدت از موسیقی، همین اسپاتیفایِ سبزِ نازنین است. دلایلی را با هم بخوانیم:

  • دیتابیس اسپاتیفای بسیار کامل است. نه تنها درباره‌ی Track ها و آلبوم ها، بلکه درباره پلی لیست ها و غیره.( درباره هنرمندان ایرانی نیز صادق است!)
  • کیفیت پخش بالای موزیک ها
  • امکان ساخت پلی‌لیست‌های مختلف با شخصی‌سازی‌های گوناگون
  • امکان مشترک شدن در پلی‌لیست‌های دیگران
  • امکان مدیریت مشترک پلی‌لیست‌ها توسط چند کاربر(Collaborate)
  • امکان مشاهده‌ی موزیک‌هایی که دوستان شما گوش می‌دهند.(در لحظه)
  • امکان اشتراک‌گذاری ساده‌ی درون‌برنامه‌ای و برون‌برنامه‌ای(مثلا شبکه‌های اجتماعی) به سادگی!(Universal Links)
  • امکان گوش دادن آفلاین موزیک‌ها(با اشتراک پریمیوم یا پولی ماهانه/سالانه)
  • تهیه پلی‌لیست های اختصاصی برای شما توسط الگوریتم پیشرفته یادگیری ماشین اسپاتیفای(Discover Weekly، Release Radar و Your Daily Mix)
  • امکان استفاده در هرپلتفرمی که دوست داشته باشید (موبایل، تبلت، کامپیوتر و حتی وب!)
  • معرفی پلی‌لیست‌های گوناگون توسط خود برنامه به صورت منظم در بازه‌های مختلف روز
  • برای استفاده از آن نیاز به اینترنت خاص و پرسرعت ندارید. الگوریتم آن به گونه‌ای طراحی شده که با سرعت پایین نیز موزیک را برای شما پخش کند.

چه چیز‌هایی باعث می‌شود از اسپاتیفای استفاده نکنم؟

از آنجایی که در کشور عزیزمان ایران، همواره سرویس های این‌چنینی چه توسط داخل و چه توسط خارج از ایران، با محدودیت‌هایی مواجه هستند، من در اینجا چند مورد از مشکلاتی که برای استفاده از این سرویس عالی با آنها مواجه هستید را عنوان می‌کنم اما خوب می‌دانم که آنها دلایلی نیستند که شما را برای استفاده از سرویس اسپاتیفای منصرف کنند.

  • اسپاتیفای در ایران فیلتر است!
  • برای استفاده از آن نیاز به اینترنت دارید.
  • گوش دادن آفلاین به موزیک‌ها مستلزم پرداخت هزینه است.( 10 دلار در ماه)
  • همه‌ی هنرمندان ایرانی در آن نیستند.( هنرمندان معروف همگی سعی می‌کنند در اسپاتیفای حضور داشته باشند.)
  • کمی هزینه‌ی استفاده از آن برای ما ایرانی ها بالاست. شاید پرداخت ماهیانه 30 تا 40 هزارتومان برای لذت بردن از موسیقی برای خیلی‌ها غیرمنطقی باشد.
  • دختر پاییز آبانی

در آشفته بازار بودن آموزش موسیقی عوامل بسیاری دخیل‌اند. یکی از این عوامل، تاثیر شهرت و قدرت نوازندگی بر هنرجویان است. یعنی تصور اینکه یک نوازنده‌ی معروف، معلم خوبی هم هست.

این سؤتفاهم می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. مثلا وقتی می‌بینیم شخصی بسیار خوب و حرفه‌ای ساز می‌زند ما هم دوست داریم شبیه او ساز بزنیم و ناخودآگاه تمایل داریم که «او» به ما «یاد بدهد» چطور باید آنگونه ساز زد. پر واضح است که این یک برداشت اشتباه است. شخصی که نوازنده‌ی خوبی‌ست، لزوما نمی‌تواند آنچه بلد است، یا مسیری که برای رسیدن به این سطح از نوازندگی رفته است را «آموزش دهد» و به شاگرد «منتقل کند». انتقال مطلب، به خصوص در فرآیندی مانند موسیقی بسیار مشکل است و نیاز به یک بیان قوی، تجربه‌ی کار با چندین هنرجو و تسلط بر جزییات آموزش دارد.

لزوما یک معلم موسیقی خوب، نوازنده‌ی خوبی نیست. لزوما یک نوازنده‌ی خوب، معلم خوبی نیست.

مورد اشکال بعدی شهرت است. در جامعه‌ی موسیقی انواع مختلفی از شهرت داریم. شهرت بخاطر قدمت فعالیت. شهرت بخاطر مهارت در نوازندگی. شهرت بخاطر حضور در قطعات خاطره‌انگیز. و متاسفانه اخیرا، شهرت بخاطر حضور فعال در شبکه‌های اجتماعی.

هیچ‌کدام از شهرت‌ها تضمین نمی‌کند که آن شخص یک معلم موسیقی خوب باشد. بسیاری از اساتید بزرگ موسیقی ایران که هرکدام از ما آرزوی حتی عکس انداختن با آنها را داریم لزوما معلمین خوبی نیستند.

نوازندگان خوب عموما به دلیل حضور در مجامع عمومی مثل کنسرت‌ها و آلبوم‌های موسیقی شناخته‌شده‌تر هستند. اما معلمین خوب موسیقی که همیشه در کلاس‌های درس هنرنمایی می‌کنند را ممکن است افراد زیادی نشناسند.

باید به یاد داشته باشیم مشهور بودن، قدیمی بودن یا فالوور زیاد داشتن هیچ‌کدام تضمین آموزش درست و استاندارد نیست.

  • دختر پاییز آبانی

زندگی بدون موسیقی برای بسیاری از ما قابل تصور نیست. روزانه گوش دادن به موسیقی برای ما یک عادت شده و گاهی ممکن حتی زمان بیرون رفتن از خانه کیف خود پول خود را فراموش کنیم اما هندزفری را هرگز!تفاوتی نمی‌کند به چه سبک موسیقی علاقه داشته باشیم، همیشه اما موسیقی برای ما مهم بوده. موسیقی خوب را به اشتراک گذاشتیم و موسیقی نه‌چندان باب میل‌مان را نقد کردیم.

اما با همه این‌ها، شاید تعداد کمی از ما واقعا موسیقی را بلد باشیم. چه ساز موسیقی چه حتی مطالب تئوریک و علمی موسیقی. امروز در این مطلب خواهیم گفت که اگر یادگیری یک ساز را شروع کنید چه اتفاقات خوشایندی برای شما خواهد افتاد:

۱. ساز زدن استرس را بسیار کاهش می‌دهد

ساز زدن روزانه و منظم باعث پایین آمدن ضربان قلب و فشار خون و در نتیجه پایین آمدن سطح استرس می‌شود. شنیدن موسیقی نیز همین تاثیر را در سطح پایین‌تری دارد اما به‌دلیل اینکه زمان تمرین ساز، یا نوازندگی ساز تمام تمرکز فرد روی موسیقی و ساز است و افکار مزاحم امکان ورود به ذهن را ندارد، تاثیر ساز زدن در کاهش استرس بسیار بیشتر از شنیدن آن باشد. صدای زیبا و منحصر به فرد هر ساز و احساس رضایتی که با ایجاد موسیقی در فرد بوجود می‌آید حالت بسیار خوشایندی را در انسان ایجاد می‌کند.

۲. نوازندگی قدرت تحلیل مغز را بالا می‌برد (به عبارتی شما را باهوش‌تر می‌کند)

تحقیقات روی کودکانی که در مهدکودک یا مدرسه موسیقی را آموزش دیدند نشان می‌دهد این کودکان به میزان قابل توجهی توانایی تحلیل بالاتری نسبت به دیگر کودکان دارند. توانایی‌ای که مورد نیاز فراگیری ریاضیات و علوم محاسباتی‌ست. روش‌های خاص تحلیل در موسیقی خلاقیتی در فرد ایجاد می‌کند که می‌تواند مسائل دیگر را نیز به راحتی تحلیل، بررسی و نتیجه‌گیری کند.

۳. هم‌نوازی زندگی اجتماعی را بهبود می‌بخشد

موسیقی کمک می‌کند دایره‌ی ارتباطات اجتماعی وسیع‌تر شود. ورود به دنیای موسیقی، تمرینات گروهی، آشنایی با افراد دیگری که موسیقی کار می‌کنند، همگی کمک می‌کند شما وارد فضای جدیدی از زندگی اجتماعی شوید. در کودکان، تمرینات موسیقی گروهی، مهارت‌های اجتماعی آنها را افزایش می‌دهد. کار کردن در یک تیم می‌تواند از همین‌جا برای یک کودک آغاز شود.

۴. نواختن یک ساز می‌تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد

زمانی که انسان متوجه می‌شود می‌تواند کاری را با زحمت خودش، به خوبی انجام دهد احساس اعتماد به نفس بالایی می‌کند. مهارت انجام یک کار همیشه ذهنیت فرد نسبت به خودش را بهبود می‌بخشد و یادگیری یک ساز که تماما وابسته به تمرینات و زحمات خود فرد است، می‌تواند ابزار خوبی برای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس باشد.

۵. تمرینات ساز صبر و شکیبایی را بیشتر می‌کند

صبر کردن معمولا حالت خوشایندی برای ما نیست؛ اما در زمان موسیقی به دلیل اینکه ذره‌ذره پیشرفت را در ساز زدن خود می‌بینیم، ناخودآگاه به این فرآیند آهسته و پیوسته حس خوبی پیدا می‌کنیم. دیگر صبر کردن برای ما نچسب نیست و در این صبر، کم‌کم پیشرفت خود را می‌بینیم.

۶. نواختن ساز، تزریقِ خلاقیت می‌کند

غرق شدن در زندگی روزمره و فعالیت‌های روتین شاید باعث شود بخش خلاق مغز کم‌کم رو به خاموشی رود. اما یادگیری موسیقی و ساز، به خصوص در سطوح پیشرفته، به دلیل اینکه منطق و احساس و بخش آگاه مغز را توامان درگیر می‌کند، باعث می‌شود این خلاقیت دوباره به ما بازگردد.

۷. یاد گرفتن موسیقی، حافظه را تقویت می‌کند

موسیقی و حافظه دو یار جدانشدنی هستند. موسیقی باعث می‌شود هر دو نیکمره‌ی مغز فعال شوند و نتیجه‌ی این اتفاق افزایش چشمگیر حافظه است. در بررسی کودکانی که از سنین پایین با موسیقی درگیر می‌شوند نشان داده شده است که این بچه‌ها توانایی‌های یادگیری بالاتری نسبت به دیگران دارند.

۸. فرآیند یادگیری موسیقی، فرد را منظم‌تر می‌کند

یادگیری درست موسیقی نیازمند تمرینات مرتب و منظم است. تخصیص یک زمان خاص روزانه برای تمرینات موسیقی می‌تواند به کل روز فرد نظم بدهد. این تمرینات خصوصا روی کودکان بسیار موثر است و زمانی که هیچ تکنینکی برای آموزش نظم به کودکان جوابگو نیست، موسیقی می‌تواند راه حل باشد.

۹. موسیقی به انسان احساس رضایت می‌دهد

در فرآیند یادگیری موسیقی، هر روز از روز قبل، هر ماه از ماه قبل و هر سال از سال قبل بهتر خواهید شد. این بهبود روزمره و قابل دیدن و شنیدن به انسان احساس رضایت غیرقابل وصفی می‌دهد.

  • دختر پاییز آبانی

روزانه یا در طول هفته موسیقی‌های مختلفی را می‌شنویم. ممکن است پاپ باشد یا کلاسیک، راک، محلی یا الکترونیک و مدرن. اما آنچه ناخودآگاه رخ می‌دهد، نوع شنیدن هرکدام از این موسیقی‌هاست. واکنشی که انسان در مقابل هر سبک از موسیقی نشان می‌دهد. یا به بیان استاد «نادر مشایخی»: شِنَوِش - روشِ شنیدن.

مثلا در یک کنسرت راک، نشستن روی صندلی و با دقت گوش دادن آن‌چنان متعارف نیست! این نوع موسیقی شما را وامی‌دارد با آن تعامل داشته باشید و هم‌گام و هم‌ضرب با موسیقی واکنش نشان دهید. این یک نوع شنیدن است.

یا مثلا در زمان اجرای موسیقی جز یک شنیدنِ فعال، دریافت حس نوازنده و شاید ضرب‌آهنگ ملایمی با پا بتواند تجربه‌ی دلنشینی از این سبک موسیقی به ما بدهد. این هم یک نوع شنیدن است.

در موسیقی‌های سنتی ایرانی یا کلاسیک غربی گوش دادنِ محض بهترین نوع شنیدن است. باید نشست، با دقت گوش داد و اجازه داد موسیقی، نوازنده یا خواننده کارش را بکند. قاعدتا در هنگام پخش یک موسیقی کلاسیک از موتزارت یا برامس یا دیبوسی، رقصیدن، دست زدن یا هم‌خوانی متعارف نیست و تجربه‌ی مناسبی از شنیدن نمی‌دهد. اما گوش دادن با تمرکز، سعی در دریافت احساس نت‌ها، پیامِ رهبرِ ارکستر، چرایی و معنای کادانس‌ها و داینامیک‌ها می‌تواند دلچسب‌ترین تجربه از این سبک موسیقی را به ارمغان آورد. این هم یک نوع شنیدن است.

در موسیقی کردی شنیدن کاملا با تعامل با موسیقی انجام می‌شود. رقص کردی بخشی از خودِ موسیقی شده است و رقص بدون موسیقی یا موسیقی کردی بدون رقص ناقص به نظر می‌رسد. حتی رقصیدن همراه با موسیقی کردی یک نوع شنیدن است.

برای درک و دریافت موسیقی لازم است درست آن را شنید. مکان، زمان، محیط و حال شنونده کاملا بر تجربه‌ی شنیدن اثر می‌گذارد.

آهنگساز با ساخت موسیقی و اجرای آن تنها نیمی از کار را انجام داده است؛ شنونده با شنیدن صحیح آن موسیقی باید این فرآیند را کامل کند.

طبیعی‌ست که یک موسیقی اگر شنیده نشود وجود ندارد. اگر نادرست شنیده شود هم باز یک جای کار می‌لنگد.

 

  • دختر پاییز آبانی

خیالِ راحت چه صدایی دارد؟ اگر بخواهی به کسی بگویی «من خیالم راحت است» چه می‌گویی؟ از چه واژه‌هایی کمک می‌گیری؟

من می‌گویم خیالِ راحت کلمه ندارد؛ اما صدا دارد. صدای پیانو می‌دهد. کمی بعد از نتِ دوِ میانی، حال و هوای خیال‌ْراحتی شروع می‌شود. امتحان کردنش مجانی‌ست!

من اگر خوشحال باشم می‌روم سراغ آکاردئون. آکاردئون انگار خوب می‌فهمد خوشحالی چیست. تا بهش دست می‌زنی صدای «خوشحالی» می‌دهد. فکر می‌کنم آکاردئون زبان آدمیزاد را می‌فهمد. خوب هم می‌فهمد. همه‌جوره با آدم کنار می‌‌آید. خودش دوست دارد همراهش خوشحال باشی ولی خب...غم آدم را هم خوب می‌فهمد. من می‌شنوم که فهمیده.

اما غم. امان از غم. خدا نکند کسی غمگین شود و یک ویولن‌سل دم دستش باشد. خدا به خودش و هرکس از آنجا رد می‌‌شود رحم کند. آرشه‌ی ویولن‌سل که روی سیم‌ها کشیده می‌شود انگار روی قلب آدم ساییده می‌شود. هوار می‌شود هرچه بوده و نبوده بر سر آدم. ساز می‌گریَد و من می‌گریَم. نمی‌دانم قدیم‌ترها چه بر سر ویولن‌سل آمده که اینطور بغض دارد. اینطور غم را می‌فهمد. اینطور همیشه آماده است تا باهاش دردِ دل کنی. یکبار که آرشه را روی سیم‌هایش بکشی معتادِ غمش می‌شوی.

من فکر می‌کنم سازها حرف من را بهتر می‌فهمند. احساس من را بهتر می‌فهمند. من فکر می‌کنم ساز برای من همنشین بهتری‌ست. موسیقی بخشی از زندگی من نیست. موسیقی خودِ زندگی‌ست.

 

  • دختر پاییز آبانی

سعی دارم از این به بعد گهگاهی مطالبی در مورد موسیقی بنویسم. چند روز پیش یه ویدیو دیدم از سخنرانی کیهان کلهر توی دانشگاه استنفرد در مورد ریشه‌های موسیقی ایرانی، برای شروع هم همین موضوع رو انتخاب کردم و به طبع اون سخنرانی منبع اصلی این مطالبه.

آیا موسیقی ایرانی همین سبک به اصطلاح سنتیه که خیلیا بهش ایرادایی مثل غمگین بودن می‌گیرن؟ پس موسیقی و رقص شاد کردی یا خراسان چیه؟

برای جواب به اینجور سوالات بد نیست ببینیم موسیقی فعلی ایران از کجا به دست ما رسیده البته منظورم از ریشه این نیست که بریم سراغ اولین سازهای بشر که احتمالا کوبه‌ای بوده منظور همین اواخره، حدود سه چهار هزار سال پیشه!

شاید بشه گفت شروع داستان موسیقی به نوعی ساختاریافته ایرانی مربوط می‌شه به دوران هخامنشی و بعد از اون.

وقتی تاریخ موسیقی ایران رو بررسی می‌کنیم به یه سری اسم‌ها مثل نکیسا و باربد بر می‌خوریم که ظاهرا از موسیقی‌دانای دوره ساسانیان بودن (دروغ یا راستش گردن تاریخ نویسا!) و میشه گفت هنوز رد پای موسیقی این افراد در موسیقی فعلی کشور ما وجود داره.

در اصل این آقایون و نفرات بعدی زحمت می‌کشیدند و بسته به شرایط و وقایع لحن‌ها و نغماتی می‌ساختند که تا همین الان سینه به سینه منتقل شده و در نتیجه تغییراتی هم داشته که در ادامه در مورد یک سری از این تغییرات صحبت می نویسم.

برای مثال میشه به سی لحن باربد اشاره کرد که شامل سی قطعه موسیقیه که خیلی از نوازنده‌های قدیم این قطعات رو یاد میگرفتن و با کمک گیری از این ترتیب بداهه نوازی می‌کردن حتی منظومه خسرو و شیرین نظامی بر اساس همین ساختاره.

ادوار

ادوار یک نوع ساختار بوده برای موسیقی ایران و همسایه‌ها که بیشتر مربوط می‌شه به دوران بعد از ورود اسلام به ایران. توی این ساختار کوک فیثاغورثی استفاده می شده و هر نت یه اسم ابجد داشته و تو مجموعه‌های چهار نتی و پنج‌نتی و یا ترکیبش که یک اکتاو یا دور می‌شه به کار گرفته می‌شده و از روی همین دور‌ها نغمه‌هایی ساخته می‌شد که بعدها بهش مقام گفته می‌شد. ساختار نت نویسی هم به این صورت بود که اسم هر نت به صورت ابجد نوشته می‌شد و با مشخص کردن اسم دور آهنگ وزنش رو تشخیص می‌دادن و یا بالای هر نت وزن اون رو می‌نوشتند. به وزن موسیقی تو ساختار ادوار ایقاع گفته می‌شه که بخش اصلی اون نقره هست، نقره یه جورایی همون ضرب خودمونه.

زحمت جمع‌بندی بخش زیادی از ساختار ادوار هم به عهده جناب صفی الدین اورموی بوده و خیلی از موسیقی‌دان‌های بعد از ایشون هم از این ساختار استفاده می‌کردند.

مقام

بالاتر به مقام اشاره کردم و در اصل می‌شه گفت از همون دوران ساسانی نغمه‌های موسیقی تحت یه سری فواصل خاص ثبت می‌شد که بعدها به اون مقام گفتند یعنی می‌شه گفت از وقتی که پرده بندی وجود داشت مقام‌ها هم وجود داشتند.

این مقام‌های موسیقی بسته به موقعیت جغرافیایی متفاوت هستن و حالا ممکنه تشابهاتی هم داشته باشن. البته جناب صفی‌الدین اورموی برای مقام‌های ایرانی یک مقام مادر (مقام عشاق) در نظر گرفته بود و همه مقام‌ها رو زیر مجموعه اون می‌دونست.

مقام‌های دوازده‌گانه

مقام‌ها توی دوره‌های مختلف شامل دسته‌بندی‌های مختلفی می‌شد که یکی از دسته‌بندی‌های اصلی مقام‌های دوازده‌گانه هست که هر کدوم از اونها نوای خاص خودشو داشته که ممکنه اسم‌هاش براتون آشنا باشه: عشاق، نوا، بوسلیک، راست، عراق، اصفهان، زیرافکند، بزرگ، زنگوله، رهاوی، حسینی، و حجازی.
ظاهرا این دسته بندی بر اساس ملایمت هر مقام بوده.

موسیقی دستگاهی

به مرور زمان از دل موسیقی مقامی ساختار جدیدی شامل دستگاه‌ها و ردیف شکل گرفت. ساختاری که این روزها بیشتر کاربر داره البته نه به این معنی که موسیقی مقامی کاربردی نداره.ظاهرا دلیل اصلی این تغییر ساختار هم آموزش آسونتر موسیقی بوده. افراد زیادی برای اینکه ردیف‌ها به دست ما برسن زحمت کشیدن که میرزا عبدالله یکی از تاثیرگذارترین افراد تو این زمینه بوده. موسیقی دستگاهی ایرانی اجزایی هم داره:

گوشه

توی این دوره از موسیقی یه سری نغمه‌ به نسبت ثابت وجود داره که بهش گوشه می‌گن و نوازنده‌ها با استفاده از این قطعات و نغمه‌ها موسیقیشون رو شکل میدن خود گوشه‌ها هم فرم‌های مخصوصی دارند و معمولا برای جمله‌بندی از یه چارچوب مشخصی استفاده میکنن.

دستگاه

از کنار هم اومدن چند تا گوشه مرتبط یه دستگاه شکل می گیره. با تعریف فعلی موسیقی ایرانی میشه گفت ما ۷ دستگاه اصلی داریم شامل شور، سه‌گاه، چهارگاه،همایون، ماهور، نوا، راست‌پنج‌گاه

البته جدا از تعریف دستگاه آواز هم داریم که به نوعی زیر مجموعه یه دستگاه میشه و یه جورایی آوازها شبیه یه دستگاه فرعی هستن اما خوب بعضی از این آوازها انقدر کامل هستن که به تنهایی می‌تونن توی جایگاه دستگاه جا بگیرن مثل آواز دشتی، ابوعطا و بیات ترک.

ردیف

ردیف در اصل یک سری قطعه نمونه از گوشه‌های هر دستگاه موسیقی ایرانیه که نوازنده تلاش می‌کنه با تمرین و حفظ کردن روی اون‌ها تسلط پیدا کنه.

در حال حاضر اگر شما بخواید نوازندگی یه ساز ایرانی یاد بگیرید بعد از اینکه مقدمات نوازندگی رو یاد گرفتید میرید سراغ یکی از همین ردیف‌ها و یکیش رو انتخاب می‌کنید و سال‌ها تمرین می‌کنید تا تبدیل شید به نوازنده موسیقی ایرانی البته روی یه سری از سازها مثل تنبور و دوتار ساختار همچنان به صورت مقامی آموزش داده می‌شه.

همونطور که می‌بینید موسیقی ایرانی توی سال ها و قرن ها تغییراتی داشته، گاهی کلا کنار گذاشته می‌شده گاهی هم شامل پیشرفت‌های خوبی می‌شده. این روزها هم که موسیقی دستگاهی تغییر جدی‌ای نداشته و یا با چارچوب قدیمی خودش اجرا می‌شه یا فقط توی سبک‌های مردمی و پاپ، یه تیکه‌هایی از موسیقی ایرانی قرض گرفته می‌شه و استفاده می‌شه که خیلی از این کپی‌ها بدون دانش و سواد موسیقی هست و با تنظیم‌های پر زرق و برق باعث شده گوش مخاطب هم بهش عادت کنه (به اساتید بر نخوره، تعریفمون از سواد موسیقی فرق داره!).

شاید بشه یکی از مقصرین این وضعیت رو کامپیوتر و نرم‌افزار دونست! افراد علاقه‌مند به موسیقی با حداقل سواد موسیقی با کمک نرم‌افزار شروع می‌کنن به سرهم کردن موسیقی‌ها و یه خروجی می‌گیرن البته این خودش جای بحث داره که آیا این خودش بخشی از تحولات موسیقی این کشور در راه پیشفرته یا یه مشکله؟

اگر مشکله چرا این همه مخاطب برای اینجور موسیقی‌ها وجود داره؟ شایدم به خاطر این باشه که موسیقی بهتری نداریم و گوش مردممون عادت کرده به این جور به اصطلاح موسیقی‌ها؟
سوال بعدی اینه که آیا لازمه اتفاقات جدید و جدی برای موسیقی ایرانی بیوفته یا تعصب روی موسیقی دستگاهی خوبه تا باعث بشه بدون تغییر به نسل بعدی منتقل شه؟
و اگر باید تغییر ایجاد بشه؟ چه بلایی سر این موسیقی باید بیاد؟ تغییر کلی دستگاه، تلفیق با سایر موسیقی‌ها و استفاده از فاکتورهای سایر کشورها؟ یا بهتره بگیم هر چه پیش آید خوش آید؟!

  • دختر پاییز آبانی

مدتی است نام «میوزماسل» از گوشه و کنار جامعه‌ی‌ موسیقی و از زبان نوازندگان مختلف به گوش می‌رسد. متدی که مدعی است می‌تواند از آسیب‌های نوازندگی پیشگیری کند، آنها را برطرف نماید و شرایط نوازندگی را بهبود ببخشد.

آسیب‌های نوزاندگی؛ واقعیت یا تلقین ذهنی؟

قبل از هر چیز باید به آسیب‌های نوازندگی پرداخت. بسیاری از کسانی که نوازنده‌ی یک ساز به‌خصوص هستند؛ در سطوح مختلف، از مبتدی گرفته تا نوازندگان مطرح و نام‌آشنای موسیقی حداقل یک‌بار در طول دوره‌ی نوازندگی با شکل‌های مختلفی از آسیب‌هایی که مشهودترین آن ها درد در بخش‌های مختلف بدن است دست و پنجه نرم کرده‌اند.

نوازندگی فعالیتی است که تمام بدن را درگیر می‌کند. شکل نشستن روی صندلی یا ایستادن، نحوه‌ی گرفتن ساز، تحرکات دست راست و چپ و حتی شکل و میزان تمرینات روزمره، همگی فاکتورهایی هستند که عضلات بدن را درگیر می‌کنند. بدیهی‌ست اگر طریقه‌ی نشستن ناصحیح باشد، کمر و ستون فقرات تحت فشار قرار می‌گیرد. اگر دست راست یا چپ نوازنده در طول نوازندگی دچار انقباض باشد، انگشتان، مچ، ساعد و کتف و شانه‌ی نوازنده تحت فشار قرار خواهد گرفت، یا حتی اگر نوزانده در زمان تمرین حال روحی مناسبی نداشته باشد باعث می‌شود تا تمریناتش بازدهی کمتری داشته باشند و نهایتا مجبور شود بیش از حد مجاز تمرین نماید تا به نتیجه‌ی دلخواه برسد.

این فشارها و انقباضات همگی باعث می‌شود تا دیر یا زود فرد دچار آسیب‌هایی نظیر درگیری تونل کارپال، نافرمانی‌های مچ و انگشتان، دردهای عضلانی ساعد و گردن و شانه و ... شود.

آسیب برای نوازندگان، واقعی و جدی‌ست و برای افزایش عمر نوازندگی و بهبود کیفیت آن، این آسیب‌ها باید جدی گرفته شوند.

چرا تاکنون کسی به این آسیب‌ها توجهی نداشته است؟

باور نادرستی در بین برخی نوازندگان وجود دارد مبنی بر اینکه اگر درد داشته باشم یعنی دارم پیشرفت می‌کنم. تمرینات طولانی روزانه، اجرای تکنیک‌های سخت به صورت مداوم و بدون استراحت و تمرین در شرایط نادرست جسمی و روحی مختلف می‌تواند درد به همراه داشته باشد، اما نوازنده این درد را می‌پذیرد با این تصور که درد نشانه‌ی پیشرفت است و در طی زمان به آن ها عادت می کند.

برخی نیز می‌گویند پس نوازندگان چیره‌دست قدیمی چطور درد و آسیب نداشته‌اند؟ و اینکه این مشکلات ساختگی‌ست. باید توجه داشت این گونه دردها و آسیب‌ها جزو مسائل درونی و شخصی فرد است و اگر ما اطلاعی از شرایط جسمی شخصی نداریم دلیل بر بی‌آسیب بودن وی نیست. همین امروز تعداد زیادی از نوازندگان بزرگ و شناخته‌شده‌ی کشور دچار آسیب‌های جدی هستند و جز افراد نزدیک ایشان، کسی اطلاعی از این موضوعات ندارد.

تصور نادرست دیگر نیز این است که اگر شخصی نوازنده‌ی چیره‌دستی‌ست، پس آسیب و درد ندارد. یا بالعکس، اگر شخصی از این متد استفاده می‌کند پس لزوما باید نوازنده‌ی قابلی باشد. پاسخ این است که این دو موضوع ارتباط مستقیمی به یکدیگر ندارند. نوازندگان بسیار خوب، عموما در شرایط درد و انقباض اجرا می‌کنند. درد، شرایط نوازندگی را سخت‌تر می‌کند. آسیب، عمر مفید نوازندگی را کاهش می‌دهد اما لزوما باعث افت کیفیت نوازندگی نمی‌شود.

همچنین اگر کسی از میوزماسل استفاده می‌کند قطعا نوازنده‌ی سالمی‌ست؛ اما لزوما نوازنده‌ی چیره‌دستی نیست. کیفیت نوازندگی به تمرینات نوازندگی و نحوه‌ی آموزش وابسته است. میوزماسل می‌تواند مسیر رسیدن به کیفیت مطلوب را هموار کند اما نقش مستقیمی در آن ندارد.

مدت زمان شروع آسیب‌ها و دردها کوتاه‌تر شده است

بنا به دلایل مختلف از جمله میل رسیدن زودهنگام به قدرت و سرعت در نوازندگی و بدون در نظر گرفتن زیرساخت های لازم، در سال‌های اخیر، نوازندگان موسیقی بسیار سریعتر از قبل دچار آسیب می‌شوند. دانشجویان موسیقی با حدود بیست و چند سال سن و هنرجویان تازه‌کار حالا دچار آسیب‌هایی می‌شوند که نوازندگان قدیمی پس از سالها نوازندگی به آن دچار می‌شدند. علت این اتفاق را می‌توان در متدهای آموزشی، تمرینات سنگین و عجله‌ی فرد برای رسیدن به مهارت در نوازندگی جستجو کرد.

جای میوزماسل کجاست؟

میوزماسل مجموعه‌ای است از تمرینات فیزیکی و روش‌هایی برای آماده‌سازی ذهن و عضله ی یک نوازنده. محمدمهدی بابائی، مبدع این متد در این باره می‌گوید: «بیش از شانزده سال روی این تمرینات تحقیق و پژوهش شده و آسیب‌های متفاوت در افراد مختلف بررسی و ریشه‌ی هر نوع از آسیب با دقت دیده و شناسایی شده است. این تمرینات به شیوه‌ای طراحی شده‌اند تا دقیقا عضلاتی که یک نوازنده با آنها سر و کار دارد به کارگرفته شوند و آن ها را تقویت نمایند و با آموزشی که به فرد برای آماده‌سازی ذهن‌اش داده می‌شود، هم انقباضات درونی را برطرف کنند و هم آسیب‌های نوازنده را در جسم برطرف یا از وقوع آن‌ها جلوگیری کنند. اما این تمرینات صرفا برای آسیب طراحی نشده و تمامی نوازندگان می توانند برای افزایش قدرت، سرعت، انعطاف، استقلال و نیز تربیت و تقویت وزن طبیعی بدن به‌خصوص در بخش مچ وانگشتان خود از این تمرینات استفاده کنند».

میوزماسل در واقع یک سبک جدید تمرینی را در قالب یک فرهنگ نوین آموزشی به نوازنده ارائه می‌کند. فرد باید با آمادگی ذهنی، با تمرینات میوزماسل دست خود را گرم، مجموعه‌ای از تمرینات تخصصی که برای هر ساز به طور جداگانه طراحی شده است را اجرا کند و با ساز تمرین نماید و در آخر با استفاده از برنامه‌ی تمرینی دست خود را سرد کند. میوزماسل حتی این امکان را به نوازندگان می‌دهد تا بدون ساز و تنها با اجرای این تمرینات، دستان خود را درآمادگی کامل نگه دارند. در واقع دور بودن از ساز باعث نمی‌شود فرد از تمرینات عقب بماند و شرایط بدنی‌اش از حالت ایده‌آل خارج شود.

تاکنون افراد زیادی از متد میوزماسل استفاده کرده‌اند. از اساتید مطرح موسیقی گرفته تا هنرجویانی که از ابتدا نوازندگی خود را در کنار این تمرینات آغاز کرده‌اند. محمدمهدی بابائی اما می‌گوید میوزماسل هنوز آن‌طور که باید شناخته نشده است؛ چون آسیب‌های نوازندگی هنوز توسط نوازندگان شناخته و باور نشده‌اند. آگاهی از آسیب باید بین نوازندگان افزایش یابد و اعتقاد و عادت به درد باید از میان برود چراکه درد نشانه‌ی پیشرفت نیست بلکه نشانه‌ی آسیب است و این موضوع بدیهی‌ست. در آخر آنچه را که یک نوازنده برای نوازندگی صحیح، علمی، ماندگار و سالم به آن احتیاج دارد در تمرینات متد میوزماسل نهفته است و در واقع میوزماسل تخصصی‌ترین متد پرداخته شده به آسیب‌های نوازندگی و نحوه‌ی صحیح و علمی ارتقای توانایی نوازندگان است.

  • دختر پاییز آبانی

معمولا ما در ماشین، جشن‌ها و عروسی‌ها موسیقی گوش می‌دهیم و حتی گاهی با آن می‌رقصیم. اما وقتی اسم موسیقی کلاسیک به میان می‌آید یاد آهنگ‌های بی‌نام و نشان در گذشته می‌افتیم که یک گروه از زنان و مردان با تعداد زیادی نوازنده در حال نواختن و خواندن هستند و مجلسی با شکوه و مجللی به وجود می‌آورند.
ما معمولا سمفونی‌های برتر دنیا را نمی‌شناسیم زیرا اصلا نمی‌دانیم سمفونی چیست و به نظر من درک درستی هم از فرایند جهانی شدن مخصوصا در موسیقی نداریم :)
در این مطلب می‌خواهم بگویم که موسیقی کلاسیک چیست و چطور می‌توانیم از این نوع موسیقی فاخر بیشترین لذت ممکن را ببریم یا به بیانی دیگر میوه‌های ارزشمند این درخت پربار رو بچینیم.

اگر بخواهیم موسیقی را تعریف کنیم باید بگوییم موسیقی مجموعه صداهایی است که برای ایجاد فرم و بیان احساس در حالتی سازمان یافته به وجود می‌آید. موسیقی کلاسیک هم مانند هر نوع موسیقی دیگری است با این تفاوت که صداهای موسیقی کلاسیک معمولا ساختارشان فرم مشخص‎تر دارند.

کلمات مرتبط با موسیقی کلاسیک:

ریتم به معنی نبض و قلب جریان موسیقی است. درطول روز ما مدام در حال نواختن ریتمی هستیم. از نفس کشیدن و قدم برداشتن ما گرفته تا تپش قلب و پلک زدنمان دارای ریتم است. در موسیقی ریتم یا به زبانی دیگر ضربان و تپش معمولا نوع موسیقی را معلوم می‌کند.
کلمه بعدی که می‌خواهم از آن صحبت کنم کلمه «ملودی» است. ملودی یعنی چند نت، صداهای زیر و بم را به نحوی کنار هم قرار بدهیم که صدایی دلنشین و لذتبخش بدهد. وقتی آهنگی را گوش می‌دهید و با دهان ریتم آهنگ را سوت میزنید، شما دارید یک ملودی که در ذهنتان مانده و برایتان اثرگذار بوده را تکرار می‌کنید.
کلمه اخر که دوست داشتم اینجا از آن صحبت کنم کلمه «هارمونی» است. هارمونی در معنی لغوی به معنای هماهنگی است. این هماهنگی یک آهنگ است که باعث غنا و ارزش بیشتر یک آهنگ می‌شود. هرچه موسیقی هماهنگی بیشتری بین نت‌ها و میزان‌ها داشته باشد، موسیقی فاخرتری است.

آرامش نهفته در موسیقی کلاسیک به جامعه عصبانی و از هم گسیخته ما کمک می‌کند کمی آرام شده و حول محور موسیقی کلاسیک دور هم جمع شویم. مطمئن باشید این از بهترین حالت‌های ممکن برای آرامش درونی جامعه ماست.
پس حداقل روزی یکبار به کانال موسیقی کلاسیک سر بزنید و برای خود موسیقی تجویز کنید.

  • دختر پاییز آبانی