تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز قراره یکی از پسرهای فامیل بره خدمت. یعنی بره آموزشی . با توجه به اینکه محل خدمتش با اشنابازی جور شده و کلا الان دیگه خدمت اون خدمت سابق نیست، به نظرم استرس خاصی نداره. ولی خوب مادرش و خاله اش اینها آبغوره براش می گرفتند. بعد من به فکر افتادم که ازدواج بدتره یا خدمت؟

اول از برداشت عمومی شروع می کنیم

نود و نه درصد کسانیکه رفته اند خدمت، دوهزار تا خاطره شیرین از خدمت دارند و از اون بعنوان دوران شیرینی یاد می کنند و به بقیه جوونها می گن زودتر برو تموم شه. و کاری نداره.

نود و نه درصد اونهایی که ازدواج کرده اند از اون بعنوان خاطره تلخ یاد می کنند و به بقیه جوونها می گن خر نشی ها و از اون بعنوان اشتباه زندگی شون یاد میکنند

مدت : سربازی نهایتا دوساله مگه اینکه اضافه بخوری. ولی خوب کسری مسری هم داره. در هر صورت بالاخره تموم میشه ولی ازدواج؟؟؟؟

 

تفاوتها : در سربازی بهت جای خواب می دن. حقوق می دن ، بیمه می کنند و یه اسلحه هم می دن که از خودت مواظبت کنی. درسته شیفت داری ولی بالاخره جز مواقع اماده باش، می تونی استراحت کنی و برای خودت ازاد باشی.

ولی در ازدواج باید خرجی بدی، یکی دیگه روباید بیمه کنی. جای خواب برای دیگری تهیه کنی. تازه با مهریه هم خلع سلاح میشی.

شباهتها: در هردو بهت غذا می دن. در هردو فرمانده داری. در هردو باید از دستورات مافوق اطاعت کنی.

راستی هردوش مردها را ادم می کنه.

فکر کنم گفتنی ها رو گفتم. شما نظرتون چیه؟

  • دختر پاییز آبانی

با این حافظه های ضعیفی که ما داریم، بدون اینکه بفهمیم زمانمون هدر میره و مدام کارهامون رو فراموش میکنیم. من حدود دو سال هست که سررسید دارم و توی اون لیست هام رو می نویسم و توی موبایل و کامپیوتر هم از برنامه گوگل کیپ برای یادداشت برداری و ساخت لیست ها استفاده می کنم.

بی مقدمه بریم سر اصل مطلب! می خواید یکی از آیتم های حرفه ای بودن رو تجربه کنید؟ لیست ها رو به زندگیتون اضافه کنید... با روشی که در این پست براتون میگم.

1- کار های فردا (To-Do List)

اولین لیستی که هر کسی باید توی زندگیش داشته باشه. بهترین روش استفاده از اون هم اینه که شب قبل چک نویسی از کارهایی که فردا قرار انجام بدید بنویسید و فردا در اولین فرصت توی یه کاغذ مرتب بنویسیدش. اگر هم که توی سررسید مال هر روز رو بنویسید که چه بهتر!

2- مهارت هایی که باید یاد بگیریم

این یکی، از خلاقیت های خودمه. بجز چیز های استانداردی که به نظر هم میرسه، چیز های جالب دیگه ای ازجمله مهارت تعریف کردن (یک فیلم یا خاطره)، جک گفتن و... رو هم می تونید توی این لیست بنویسید!

3- کتاب هایی که باید بخونیم

همه کتاب خوان های حرفه ای همیشه لیستی از کتابهایی که باید بخوانند در نزدیکی خودشان دارند تا اگر روزی گذرشان به کتابفروشی یا کتابخانه ای خورد بدانند دنبال چه کتاب هایی هستند.

4- کتاب هایی که خواندیم (ترجیها سالانه)

خیلی ها لیست قبل را دارند اما کمتر کسی هست که لیست کتابهایی که خوانده است را هم داشته باشد. من یکی دو سال هست که نوشته ام چه کتابهایی را خوانده ام. این لیست رو بهتره سالانه بنویسید و اگر اول یک سررسید باشه که چه بهتر! هر کتابی که به مقدار قابل توجهی مطالعش کردید رو بنویسید. مثلا بنویسید کتاب فلان فصل دو و سه. البته بیشتر کتاب ها رو معمولا کامل میخونیم اما بعضی کتاب ها فقط چند فصلشون صفحشون به درد ما میخورن. همونها رو هم بنویسیم که خواندیم.

5- فیلم هایی که ارزش دیدن دارند

خیلی وقت ها هست که دوست داریم فیلم ببینیم اما بخاطر اینکه اسم فیلم درست و حسابی ای توی ذهنمون نیست باید بگردیم دنبال آخرین فیلم ها، فهرست های فیلم های برتر و سرچ کردن فیلم های مشابه فلان فیلم. بجای اینکار خوبه که همیشه لیستی از فیلمهایی که بهمون پیشنهاد میشه یا یجایی اتفاقی میبینیمشون رو داشته باشیم تا همیشه فیلم هایی که ایده های ناب دارند رو ببینیم و بعد اتفاقی اونها رو توی لیست برترین های imdb هم ببینیم و ذوق کنیم که فیلمی که دیدیم انگار فیلم برتر هم بوده و ما ندونسته توی لیستمون آورده بودیمش... این حالت زیاد برای من اتفاق افتاده!

6- شوخی های روزمره که می شنویم تا استفاده کنیم.

یه بار با یکی از دوستام توی آشپزخونه بودیم و انگار اون داشت دنبال چیزی می گشت. پرسیدم دنبال چی می گردی؟ گفت دنبال نیمه گم شده ام!

یا همین دیروز. مامانم به پسر عمم گفت ایشالا یه باغ مثل همین خدا به خودت بده...

جواب داد: نه دیگه. ما همچین توقعی نداریم شما هم یه دعایی کنید که خدا شرمنده نشه!

الان این دو مورد شوخی هایی بودند که میشه وارد لیستمون بشن. رفته رفته این لیست کمک میکنه تا شوخی های شیرینی وارد رفتارتون بشن. و اگر هر از گاهی نگاهی به این لیست بندازید بعد از یک مدتی میبینید بعضی جاها اون شوخی ها به ذهنتون میان و میتونید ازشون استفاده کنید بجای اینکه فراموشتون بشن!

 

پس همین الان. دو کار میتونید انجام بدید. هر کدوم از حالات زیر رو میپسندید... :

1- روش موبایلی: نرم افزار کیپ (keep) که برنامه یادداشتی هست که گوگل ارائه کرده رو دانلود کنید و از همین لحظه چند مورد از این لیست ها رو شروع کنید به برنامتون اضافه کنید و به مرور بهشون مورد اضافه کنید.

2- روش کاغذی: یه سررسید این سال بگیرید و توی هر روز (شب قبلش) کار هایی که میخواید روز بعد انجام بدید رو بنویسید (بین 5 تا 15 مورد معمولا) و جلوشون هم یک مربع بکشید و هرکدوم از اونها رو انجام دادید مربعشون رو تیک بزنید. توی صفحات اول اون که مال ماه اول سال هست و احتمالا برای to-do لیست روزانه استفاده نشدند هم لیست های دیگرتون رو وارد کنید مثل کتاب هایی که اون سال خواندید و ...

تذکر: بخاطر اینکه یه موقع کسی اتفاقی لیست هاتون رو نخونه بهتره از کیپ و برنامه های موبایلی استفاده کنید تا سررسید... (فقط در حد توصیه:) )

فقط یادتون نره... همینّ الان!

  • دختر پاییز آبانی

حضرت رضا(ع): خداوند توانمندان را مکلف کرده است که امور بیماران از کار افتاده و بلادیدگان را سامان دهند.

نمی‌خواهم کلماتی را بنویسم که حس ترحم شما را بیدار کنم، فقط می‌خواهیم یک لحظه به این فکر کنید که نه چشمی دارید و نه گوشی؛ مانند یک تکه گوشت از اول تولد در یک جا افتاده‌اید و فقط خدا می‌داند چطور با این دنیا ارتباط برقرار می‌کنید!

 

هم درد‌آور است؛ هم مبهم؛ هم غریب؛ هم غم‌انگیز و هم...کلی احساسات عجیب؛ فکرش را بکنید...؟!

بعد از مدتها، بروشور و کاغذ دو خیریه به دستم رسید که برایم آشنا نبودند. تا قبل از این مانند خیلی‌ها به محک و یا کهریزک کمک می‌کردم، اما بعد از دیدن این دوخیریه+ + با خود گفتم شهرستان‌ها هم معلولشان دل دارند! مگر نخبگان علمی محروم از درس حق تحصیل و آرامش ندارند؟

باور کنیم که غیر از محک و کهریزک، خیریه‌های دیگری هم داریم که چشم‌به‌راهِ توجه و نگاه ما هستند. من هیچ وقت نمی‌دانستم که خیریه‌ای برای حمایت از نخبگان علمی و افراد باهوش برای تحصیل وجود دارد؛تا قبل از اینکه کاغذ معرفیش به دستم برسد، اطلاع نداشتم که خیریه‌ای مختص نگهداری شبانه‌روزی دختران معلول وجود دارد.

شاید بهتر باشد هر بار که می‌خواهیم دستی در جیب و کمکی نماییم، به این مسأله هم توجه کنیم که غیر از خیریه‌های خیلی بزرگ، خیریه‌های تخصصی، کوچک و قانونی هم هستند که نیاز به توجه ما دارند.

  • دختر پاییز آبانی

موج تبلیغاتی جدیدی که در سال‌های گذشته پیرامون موضوع‌های «استارتاپ» و «سرمایه‌گذاری» به راه افتاده است، سبب پیدایش نقش‌آفرینان جدیدی در این عرصه شده است. گروهی از این نقش‌آفرینان که توجهات را به خود جلب کرده اند، «شتاب‌دهنده‌ها» هستند؛ اما بررسی‌های موشکافانه‌ای پیرامونشان صورت نگرفته است. علاوه بر این، شتاب دهنده معمولا با دیگر حمایت‌کنندگان مرحله‌ی اولیه‌ی استارتاپ‌ها از قبیل: انکوباتور‌، انجل‌، VC و … ، اشتباه گرفته می‌شود.

در یک ارزیابی که اخیرا توسط «Brookings Institution» صورت گرفته‌ است، موارد گیج‌کننده‌ی پیرامون شتاب‌دهنده‌ها، با ارائه‌ی تصویری بسیار واضح‌تر، از آن‌چه که انجام می‌دهند، کاهش پیدا کرده و نیز، تفاوت آن‌ها با دیگر حامیان مراحل اولیه‌ی استارتاپ نیز مشخص شده است. همچنین، بررسی دقیقی در مورد اثربخشی شتاب‌دهنده‌ها برای دست‌یابی به اهداف تعیین شده و برخی از بهترین شیوه‌ها برای برنامه‌های شتاب‌دهنده‌ها صورت خواهد گرفت.

شتاب‌دهنده‌ها در جامعه‌ی استارتاپی نقشی فزاینده را ایفا می‌کنند. شواهد اولیه نشان می‌دهد که پتانسیل قابل‌توجهی در شتاب‌دهنده‌ها برای بهبود نتایج ابتدایی استارتاپ‌ها وجود دارد و این مزیت، سبب نفوذ گسترده‌تر شتاب‌دهنده‌ها در جامعه‌ی استارتاپی شده است. با این حال، شتاب‌دهنده‌ها با برنامه‌های متنوع و گسترده‌ی خود، تاثیری قابل اندازه‌گیری بر اکوسیستم دارند. هرچند این تاثیرات، در شتاب‌دهنده‌های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. کیفیت کار حائز اهمیت است.

شتاب‌دهنده چیست؟

شتاب‌دهنده‌ها در مراحل اولیه، از کمپانی‌های در حال رشد با ارائه‌ی دوره‌های آموزشی، منتورینگ و تسهیلات مالی حمایت می‌کنند. استارتاپ‌ها برای یک بازه‌ی زمانی مشخص و به عنوان گروهی از شرکت‌ها، وارد شتاب‌دهنده‌ها می‌شوند. بستر و تجربه‌ی شتاب‌دهنده، فرآیند آموزش فشرده، سریع و همه‌جانبه است که هدف آن، تسریع چرخه‌ی زندگی شرکت‌های جوان و نوآور و فشرده‌کردن سال‌ها «ارزشِ آموزش در کار» تنها در چند ماه است.

«سوزان کوهن» از دانشگاه «ریچموند» و «ییل هوچبرگ» از دانشگاه «رایس»، ۴ عامل که شتاب‌دهنده‌ها را منحصر به فرد می‌کند، برجسته‌ می‌کنند:

  • آن‌ها دوره‌ای ثابت دارند. (fixed-term)

  • فعالیتشان بر پایه‌ی همکاری و کار گروهی است. (cohort-based)

  • هدایتی بر مبنای منتوریگ و آموزش دارند. (mentorship-driven)

  • در روزی تحت عنوان «DemoDay» استارتاپ‌ها از آن‌ها خارج شده و به سرمایه‌گذاران معرفی می‌شوند.

هیچ یک از دیگر تسهیل‌گران مرحله‌ی اولیه مانند انکوباتورها، انجل‌ها و … مجموعه‌ی این ۴ عنصر را با هم، در اختیار ندارند. ممکن است اشتراکاتی بین اهداف و عملکرد‌های شتاب‌دهنده و دیگر تسهیل‌گران مرحله‌ی اولیه وجود داشته باشد؛ اما مشخصا آن‌ها در مدل کسب و کار و ساختارهای تحریک‌کننده با هم تفاوت دارند.

مقایسه‌ی ۴ موسسه‌ی تسهیل‌ده مرحله‌ی اولیه‌ی استارتاپ‌ها

با این حال، این مولفه‌ها هم‌چنان گیج‌کننده هستند. بنا بر واقعیت، از نزدیکِ ۷۰۰ سازمان آمریکایی که با عنوان «شتاب‌دهنده» یا «شتاب‌دهنده/انکوباتور» یا مشابه آن‌ها شناخته شده اند، این ۴ معیار، تنها در کمتر از یک سوم آن‌ها همزمان قابل مشاهده است. به بیان دیگر، بر اساس این معیار‌ها، دو مورد از هر سه مورد شتاب‌دهنده، در واقع شتاب‌دهنده نیستند.

چرا شتاب‌دهنده؟

چیزی که مشخص است این است که شتاب‌دهنده‌ها در سال‌های اخیر جای پای خود را محکم کرده و تاثیرات خود را بر اکوسیستم به نمایش گذاشته اند؛ اما سوال این‌جاست که چرا استارتاپ‌ها می‌خواهند به هر راه ممکن، به یک شتاب‌دهنده متصل شوند؟

«برد فلد»، یکی از موسسین «TechStars»، تجربه‌ی شتاب‌دهنده را به یک آموزش غریزی تشبیه کرد. جایی که دوره‌ای شدید و متمرکز و فرصتی برای یادگیری سریع را برای بنیان‌گذاران شرکت فراهم می‌آورد.

«یادگیری به وسیله کار»، یک مولفه‌ی حیاتی برای فرآیندهای پر ریسک همچون سرمایه‌گذاری به شمار می‌رود. بنابراین شتاب‌دهنده‌ها ارزشِ سال‌ها یادگیری را در یک دوره‌ی چند ماهه خلاصه می‌کنند.

صحبت‌های برد فلد، محسوس به نظر می‌آید؛ اما گواه و سند این نظریه چیست؟ ۴ موضوع، به درک ما پیرامون این مطلب کمک می‌کند:

  • هنگامی‌که دو گروه که یکی از آن‌ها در برنامه‌ی شتاب‌دهی شرکت داشته و دیگری نداشته است را با یکدیگر مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که گروهی که از برنامه‌ی شتاب‌دهی فارغ‌التحصیل شده اند، در رسیدن به نقاط کلیدی کسب و کار خود، شتاب بیشتری داشتند مانند: زمان پیوستن به VCها، خروج از طریق مالکیت غیر، بدست آوردن کشش مشتری و … با این حال، این اثرات مثبت ممکن است در برنامه‌ی شتاب‌دهی بسیاری از شتاب‌دهنده‌ها دیده نشود؛ چراکه به نظر می‌رسد خیلی از این برنامه‌ها، به توسعه‌ی استارتاپ کمک نمی‌کند و در بعضی موارد حتی می‌تواند سرعت حرکت را کاهش دهد.

  • با مقایسه‌ی بین تیم‌هایی که تحت حمایت شتاب‌دهنده قرار می‌گیرند و تیم‌هایی که تحت حمایت دیگر تسهیل‌گران مرحله‌ی اولیه مانند انجل‌ها قرار می‌گیرند، درمی‌یابیم که فارغ‌التحصیلان دوره‌ی شتاب‌دهی یک شتاب‌دهنده، به مراتب سریع‌تر به دوره‌ی بعدی سرمایه‌گذاری خود دست پیدا می‌کنند.

  • تحقیقات نشان می‌دهند که یکی از مهم‌ترین کانال‌هایی که شتاب‌دهنده‌ها به وسیله‌ی آن به توسعه‌ی سرمایه‌گذاری‌ها کمک می‌کنند، مطالعه در تجربه‌ی شتاب‌دهنده است. به بیان دیگر، ارزش واقعی شتاب‌دهنده‌ها از محیط آموزش فشرده‌ی خود پدیدار می‌شود.

  • شتاب‌دهنده‌ها تاثیر مثبت و مستقیم بر اکوسیستم کار‌آفرینی منطقه‌ای دارند، خصوصا بخاطر محیط مالی‌ای که پیرامون خود ایجاد می‌کنند. حوزه‌های متروپولیتنMetropolitan که در آن یک شتاب‌دهنده ایجاد می‌شود، فعالیت‌‌های مالی بیشتری را در حوزه‌های بذرمایه و دیگر سطوح سرمایه‌گذاری و کارآفرینی سازمان‌دهی می‌کنند که ظاهرا این فعالیت‌ها تنها به خودشان محدود نمی‌شود.

به اختصار، شتاب‌دهنده‌ها می‌توانند تاثیر مثبتی بر عملکرد استارتاپی که با آن‌ها کار می‌کند، داشته باشد؛ حتی به مراتب بیشتر از دیگر تسهیل‌گران اولیه؛ اما این یافته‌ها، بر همه‌ی شتاب‌دهنده‌های جهانی صدق نمی‌کنند و برنامه‌های پیشروی زیادی دیده شده است که منزوی شده اند. شواهد اولیه حاکی از این است که شتاب‌دهنده‌ها ممکن است تاثیر مثبتی بر یک جامعه در جذب بذرمایه و دیگر تسهیلات اولیه داشته باشند و نیز سودی بیش از پیش را در اختیار حوزه‌ی وسیعی از اقتصاد قرار دهند.

با توجه به رشد شتاب‌دهنده‌ها در سال‌های اخیر، شرایط پیش رو دل‌گرم‌کننده است. شواهد حاکی از این است که شتاب‌دهنده‌ها، تاثیر مثبت زیادی بر اکوسیستم استارتاپی در سرتاسر جهان گذاشته اند.

  • دختر پاییز آبانی

در مجموعه نوشته های "مکان های ناشناخته ایران" شما با جاذبه های طبیعی و تاریخی و فرهنگی کشور عزیزمان ایران آشنا میشوید.

در قسمت اول استان سرسبز "آذربایجان غربی" :

1- پیر اَحمَد کَندی

این روستا و روستاهای " سیلو معقول" و " جَمال کَندی" از لحاظ جغرافیایی ، غربی ترین روستاهای ایران هستند.

منطقه توریستی پیر اَحمَد کَندی و تالاب پیر اَحمَد کَندی (قازلی گول) و گورستان پیر احمد کندی نیز در نزدیکی روستا قرار دارند.در تالاب این روستا ، می توانید پرنده درنا را مشاهده کنید.

2- دره مارها ( دره بازالت‌های منشوری )

این دره زیبا در 30 کیلومتری جاده "ماکو - آواجیق" قرار دارد.

دره منشور های بازالتی ماکو که به نام های قیرمیزیلیخ و یا دره مارها (ایلانلار دره سی) مشهور است.
این دره به طول 2.8 کیلومتر دارای مناظر زیبا و جشمه ها و آبشار است ؛ البته دیواره های درحال ریزش دره مارها این دره را به جایی خطرناک و نامناسب برای افراد غیر حرفه ای تبدیل کرده است .

3- چشمه های آبگرم شوط ( ایسی سو )

چشمه آبگرم معدنی شوط از مهم‌ترین جاذبه‌های طبیعی این شهر محسوب می‌شود. چشمه آبگرم در بالای تپه‌ای قرار گرفته که از دو سوی آن آبگرم و از وسط آن نیز آب‌ سرد از داخل تپه به بیرون می‌جوشد. چشمه آبگرم شهرستان شوط در محیطی دلپذیر و مفرح در حاشیه شهر شوط واقع شده است.

4- قره کلیسا

قره کلیسا یا کلیسای تادئوس مقدس یا کلیسای طاطائوس - طاطاووس، نام کلیسایی تاریخی در استان آذربایجان غربی ایران است. این کلیسا در جنوب ماکو و ۲۰ کیلومتری شمال شرقی چالدران در کنار روستایی به همین نام واقع شده‌است.

قره کلیسا یا کلیسای طاطاووس از اماکن مذهبی ارامنه ایران است که چندین بار در ادوار مختلف تخریب و مجدداً بازسازی شده است. نخستین بار هنگام حمله چنگیزمغول بخش وسیعی از قره‌کلیسا تخریب شد، اما در زمان حکومت هلاکوخان، این کلیسا به همت ”خواجه نصیرالدین طوسی“ مرمت گردید.

5- دریاچه دالامپر و آبشار سوله دوکل

دریاچه دالامپر در بر فراز کوهی با همین نام در جنوب غربی ارومیه و شمال غربی شهر اشنویه قرار دارد. کوه دالامپر با ارتفاع تقریبی ۳۵۰۰ متر حدود ۴۵ کیلومتر با ارومیه و ۳۵ کیلومتر با اشنویه فاصله دارد. این کوه در مرز بین سه کشور ایران، عراق و ترکیه واقع شده است و اگر به بالای آن صعود کنید می‌توانید گوشه‌ها‌یی از خاک هر سه کشور مذکور را مشاهده کنید. در گوشه ای از ارتفاعات این کوه دریاچه ای بسیار زیبا قرار گرفته که دریاچه دالامپر نام داشته و یک مقصد ایده‌آل بهاری برای گردشگران است.

آبشار سوله دوکل یکی از زیباترین و مرتفع ترین آبشارهای ایران است که در منطقه مرگور ارومیه در

دامنه ی سرسبز با چمنزارهای زیبا کوه ۳۴۸۷ دالامپر قرار دارد.

آبشار سوله دوکل با چمن زارهای سرسبزی که در اطرافش قرار گرفته یکی از سرچشمه های رودخانه باراندوزچای می باشد.این آبشار در فاصله۶۱ کیلومتری جنوب غربی ارومیه قرار دارد.

از روستاهای که در نزدیکی کوه قرار دارند میتوان به روستای دیزج،گسیان،کوله بی،کچله و روستای سوله دوکل که همنام با آبشار است اشاره کرد.

6- آبشار شلماش

شار شلماش از مهمترین آبشارهایی است که در سطح استان آذربایجان غربی و در شهر سردشت جاری است. آبشار شلماش با دره‌ای سرسبز در کنار جنگل‌های پراکنده، در نزدیکی شهر سردشت واقع شده و از شاخه‌های رودخانه زاب کوچک محسوب می‌شود.

این آبشار که در واقع از سه آبشار تشکیل شده هم اکنون به صورت منطقه‌ای تفریحی درآمده که همه ساله به خصوص در فصل گرما هزاران نفر از مناطق مختلف و به خصوص از شهرهای کردنشین برای دیدن آن عازم سردشت می‌شوند. سه آبشار به ترتیب و پشت سر هم قرار گرفته‌اند که اولین آنها در نزدیکی محل توقف و پارکینگ قرار گرفته‌است. برای دیدن دو آبشار بعدی باید مسافتی نسبتاً زیاد را پایین رفته و وارد دره‌ای عمیق شوید. در حال حاضر با احداث پله و حصارهایی بالا و پایین رفتن از دره راحت تر و کم خطر تر شده‌است.

در فصل بهار این آبشار پر آبترین روزهای خود را می‌گذراند. آب و هوای منطقه تا اواسط اردیبهشت هم سرد است ولی از اول خرداد ماه به بعد تا اواسط پاییز می‌تواند موقع مناسبی برای سفر به این منطقه باشد.

7- کلیسای زور زور ماکو

کلیسای زور زور یکی از کلیساهایی است که نامش در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد و جزء مجموعه قره کلیسا می باشد.

این کلیسا در فضایی بسیار زیبا واقع شده و چشم اندازی تماشایی را پیش روی شما قرار می دهد.

زور زور تنها بنای تاریخی ایران است که در جای اصلی خود قرار ندارد و یک بار (در سال 1366 تا 1369 شمسی به خاطر احداث سد در نزدیکی بنا) جا به جا شده است.

 

 

  • دختر پاییز آبانی

ما باید در فضای مجازی حمایت کنیم. فرقی نمی‌کند با چه گروهی طرف هستیم، مهم حمایت کردن است. ما باید صدا باشیم. حمایت از جوانانی که با هزار زحمت یک تئاتر را به روی صحنه می‌برند هم وظیفه‌ی ما است. ما باید در استوری اینستاگرام خود پوستر تئاتر آنها را بگذاریم و با فونت درشت و با هشتگ بنویسیم: از جوانان حمایت کنیم! تلاش ما نباید به این مرحله محدود شود، باید با تمام خانواده، دوستان و فامیل برای تماشای این تئاتر برویم. حتی اگر از کار آنها هم خوشمان نیامد، شب باید در استوری جدید آنها را منشن کنیم و با فونت درشت روی پوستر آنها، اینبار استثنائا می‌توانیم از هشتگ استفاده نکنیم، بنویسیم: مرسی... واقعا لذت بردیم. ممکن است تئاتری که ما معرفی کرده‌ایم، تماشاگر دیگری دوست نداشته باشد و حتی متنفر شود و پیغام دهد: خیلی... هستی. این چه تئاتری بود که پیشنهاد دادی؟ اما مهم نیست. ما حس خوب خودمان را حفظ می‌کنیم و در استوری بعدی با انتشار اسکرین شات این بی‌فرهنگ، درشت می‌نویسیم: مثل اینکه بعضی‌ها نمی‌دانند حمایت از جوانان در تئاتر یعنی چی؟ و بعد هشتگ می‌کنیم: بی‌شعوری. هشتگ می‌کنیم: کتاب بخوانیم!

ما آدم‌های لجبازی هستیم و اجازه نمی‌دهیم هیچ چیزی مانع کار خیر و پسندیده‌ی ما شود. حتی اگر اعتبار خودمان را از دست بدهیم و ایمان پیدا کنیم، خیلی از آثاری که جوانان می‌سازند، ارزش تماشا کردن ندارد. ما باید انبوهی از کارگردان اولی‌ها و جوانان مستعد و باانگیزه را به جامعه‌ی هنری کشور معرفی کنیم. مهم اولین تئاتر است، بعد از آن جوانان تماشاگران خود را پیدا خواهند کرد. مهم دلگرمی دادن و امیدوار کردن جوانان است. آنها با ساختن یک تئاتر خوب دیده می‌شوند و مثل عقاب بال پرواز پیدا می‌کنند. من روزی را می‌بینم که آنها بر فراز صخره‌ها و دشت‌ها اوج می‌گیرند و فرود می‌آیند... اوج می‌گیرند و فرود می‌آیند در فراز و نشیب آسمان... پس هر زمان که صحبت از تئاتر و حمایت از جوانان شد، پیش‌قدم می‌شویم!

  • دختر پاییز آبانی

کار اصلی من در اداره،ارزیابی قسمت های مختلف بر اساس یک سری سنجه های کمّی است.نتیجه ارزیابی ها به صورت فصلی برای رئیس اداره گردشکار می شود.در این گردشکار او دستور تشویق قسمت هایی که بهترین عملکرد را داشته اند(بالاترین نمره را کسب کرده اند)را صادر می کند.نتیجه طبق تجربه های قبلی ام شگفت آور بود.از موقعی که این ارزیابی ها شروع شد پیشرفت خوبی در انجام کارهای محوّله به قسمت های مختلف و به تبع آن اداره ایجاد شد.ارباب رجوع ها به مراتب راضی تر از گذشته بودند.از همه مهمتر این که هر قسمتی چون می دانست که تمام کارهایش دیده می شود،تلاشش را چند برابر کرد.سنجه ها بر اساس تجربه های قبلی ام جوری تعریف شده بودند که انجام هر کار مفید،موثر و خلّاقانه ای در راستای انجام ماموریت های محوّله را مورد ارزیابی دقیق قرار می دادند.اگر بخواهم در مورد نحوه تعیین سنجه های ارزیابی و مزایای دیگر این کار بنویسم،مطلب خیلی طولانی و از حوصله خارج می شود.برای همین خیلی سریع می روم سر اصل مطلب.

در متن تمام حُسن ها،این کار مثل همیشه یک دغدغه و چالش بزرگ را برای من بوجود آورد و آن این بود که گاهی این رقابت های ناشی از ارزیابی ها به مسابقه و جرّ و بحث کشیده می شد.چرا؟خوب معلوم است دیگر برای اینکه برخی از قسمت ها(حدود بیست درصد از آنها و معمولاً آنهایی که کمتر از بقیه تلاش می کردند!)مدعی بودند که از فلان قسمت بهتر کار کرده اند و حقشان ضایع شده است و قس علی هذا.در حالی که همه شان مرا به خوبی می شناختند و می دانستند که اهل هیچ زد و بند،پارتی بازی،رفاقت و این جور چیزها نیستم.شهره بودم به این که به خودم هم رحم نمی کنم.دیده بودند من در عین نیازمندی وجوه چند تا از تشویقی های نقدی ام(از بابت ابداع و اجرای همین روش های ارزیابی)را به حساب اداره برگردانده بودم.چرا؟برای اینکه نگویند او همه این کارها را دارد برای خودش می کند.برای اینکه شمشیر قضاوتم کُند نشود.

سر شما را درد نمی آورم.چاره را در مشورت دیدم.چرا که سخت به این حدیث گرانبها از حضرت علی علیه السلام اعتقاد دارم:«کسی که استبداد در رای داشته باشد هلاک می شود و کسی که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و دانش آنها شریک می شود.»

یک روز خسته و دلزده از این رفتارها رفتم نزد معاون اداره که هم سنّ و تجربه کاری اش به مراتب از من و رئیس اداره بیشتر بود و هم با او خیلی خودمانی تر بودم تا با رئیس اداره.با حالت درد دلانه موضوع را با او در میان گذاشتم.او چون از جزییات فرایند ارزیابی ها به خوبی آگاهی نداشت از من خواست که او را در چند و چون دقیق این کار قرار دهم.همین کار را کردم.نکته را زود گرفت و با یک ترفند،چالشی که داشت ادامه این راه را برای من سخت و حتی کم کم غیرممکن می ساخت را از بین برد.

چگونه؟روش من در ارزیابی ها این بود که نتیجه ارزیابی تمام قسمت ها را برای همه قسمت ها ارسال می کردم.یعنی هر قسمتی از نمره قسمت دیگر باخبر می شد.ولی ترفند آقای معاون این بود که لازم نیست نمره قسمت ها را برای همه ارسال کنید.او به من گفت فقط پنج مورد زیر را در پایان هر دوره در اختیار هر قسمت قرار دهم:

  • نمره خودش را در پایان دوره فعلی.
  • نمره خودش را در پایان دوره قبلی.
  • میانگین نمرات اکتسابی از سوی سایر قسمت ها.
  • بالاترین نمره اکتسابی(بدون ذکر نام قسمتی که بالاترین نمره را کسب کرده است).
  • پایین ترین نمره اکتسابی(بدون ذکر نام قسمتی که پایین ترین نمره را کسب کرده است).

ناگفته نماند که ابتدا من خیلی محترمانه و به این بهانه که با اعمال این روش شفافیّت از بین می رود و کارکنان فکر می کنند من دارم پنهان کاری می کنم و این کار با مسلک کاری من جور در نمی آید، مخالفت کردم.ولی وقتی جناب معاون تاکید کرد که این روش را حداقل برای یک دوره امتحان کنم.امتحان کردم.الحق و الانصاف خیلی از آن مکافات ها و ماجراهایی که پس از اعلام نتایج ارزیابی در پایان هر دوره گریبانگیرم می شد،از بین رفت.ابتدا چند نفری صدایشان درآمد که چرا نمره ها رو این طوری اعلام کردید.با گفتن این جمله که«این روش تدبیر جناب معاون بوده است»،ماجرا ختم به خیر شد.اینجا بود که یاد این بیت شعر حافظ افتادم:«به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید/که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها»

  • دختر پاییز آبانی

اگر قصد دارید برای خودتان یک وبلاگ راه اندازی کنید، مهم‌ترین سوالی که باید با آن مواجه شوید این است که چه نامی را برای دامنه وبلاگ‌تان انتخاب کنید. این را می‌دانید که نام دامنه وبلاگ‌تان باید منحصر به فرد و خاص و در عین حال کوتاه و گویا باشد. می‌دانید که نام دامنه باید با موضوع و محتوای وبلاگ همخوانی داشته باشد. نظرتان در مورد نام خودتان چیست؟ آیا می‌توانید از نام خودتان به عنوان دامنه وبلاگ استفاده کنید؟

مزایا

مسلما برای پاسخ به این سوال باید دید که هدف‌تان از راه اندازی یک وبلاگ چیست. اگر مثل من قصد دارید یک وبلاگ شخصی داشته باشید، بهترین راه حل همان استفاده از نام خودتان است. با این کار علاوه بر اینکه دیگر لازم نیست خیلی روی این مساله وقت و فکر به خرج دهید، بلکه می‌توانید از این دامنه برای کمک به سلف برندینگ خودتان هم بهره‌مند شوید. قطعا داشتن یک وبلاگ با دامنه هم نام با اسم خودتان تاثیر زیادی روی تبلیغ کاراکترتان دارد.

علاوه بر این، وقتی از نام خودتان برای دامنه وبلاگ‌تان استفاده می‌کنید در واقع آینده موضوعات وبلاگ‌تان را تضمین می‌کنید. هر زمان که بخواهید می‌توانید در مورد هر چیزی که خواستید بنویسید و نگران این موضوع نباشید که نام دامنه با محتوای وبلاگ همخوانی ندارد. مثلا اگر در حال ترجمه یک کتاب هستید می‌توانید در موردش در وبلاگ‌تان هر چقدر که خواستید وبلاگ‌نویسی کنید و در کنارش در مورد هر موضوع دیگری مثل خلاقیت و کارآفرینی هم بنویسید. این وبلاگ خودتان است و نام دامنه‌اش نیز هم‌نام شماست پس محدودیتی در انتخاب موضوع نخواهید داشت.

اما اگر بخواهید نام دامنه را بر اساس موضوع وبلاگ انتخاب کنید، آنگاه مجبور خواهید شد که برای همیشه موضوعات محتوای وبلاگ را محدود به معنای همان نام دامنه کنید. مثلا وبلاگی مثل دیجیتاتو به خاطر نامش که دنیای دیجیتال و تکنولوژی را در ذهن تداعی می‌کند، هیچ وقت نمی‌تواند (و البته نباید) در مورد موضوعاتی مثل مد یا ورزش یا سیاست به تولید محتوا بپردازد.

بگذریم که یکی از مزایای دیگرش برخورداری از امکان استفاده از یک ایمیل کاملا شخصی است. شاید برای بسیاری از افراد این خیلی مهم نباشد، ولی به هر حال برای سلف برندینگ هم که شده داشتن یک ایمیل با دامنه خودتان می‌تواند به نفع‌تان تمام شود.

معایب

از سوی دیگر، اگر نام شما یک نام متداول باشد ممکن است متوجه شوید که دامنه هم‌نام شما قبلا توسط فرد دیگری خریداری شده است. به جز این، اگر به دنبال جذب نویسنده هستید و دلتان نمی‌خواهد فقط خودتان تنها نویسنده وبلاگ‌تان باشید، باید بدانید که کمک گرفتن از نویسنده‌های دیگر در بین وبلاگ‌هایی که نام دامنه‌شان با نام صاحب وبلاگ یکسان است چندان معمول نیست؛ هر چند جذب نویسنده مهمان (و نه دائم) می‌تواند راه حل خوبی باشد.

در هر حال اگر تصمیم گرفتید از نام خودتان برای دامنه وبلاگ‌تان استفاده کنید، بد نیست به این نکته هم توجه کنید که مشتری اول و آخرش خودتان خواهید بود. اگر هدف‌تان از راه‌اندازی وبلاگ این است که در نهایت یک روزی آن را بفروشید و پولی به جیب بزنید، بهتر است سراغ اسم خودتان برای نام دامنه نروید و دامنه‌ای را انتخاب کنید که در آینده مشتری داشته باشد و خریدار بتواند از آن به نفع خودش استفاده کند.

  • دختر پاییز آبانی

یکی دو روز بود که فکر میکردم چه مطلبی رو توی وبلاگم بزارم که یکم نو و جدید باشه ؛ میدونید که آدم موقع شروع هر کاری وسواس و حساسیت خاصی پیدا میکنه و میخواد که همه چی رو به راه باشه ؛ خلاصه به این نتیجه رسیدم که بپردازم به یکی از مهمترین دغدغه هام ؛ بله ! مسئولیت اجتماعی !

در دوران نوجوانی بر خلاف الانم گمان میکردم پشت هر پدیده می بایست یک فلسفه ی پیچیده ای باشه و حالا بماند که داشتن این نگاه پیچیده به مسائل چه مشکلاتی رو برام به وجود آورد که در ادامه به یکی از اون ها می پردازم و صدالبته خداروشکر که در نهایت تاثیر مثبتی در رشد افکارم داشت .

اون روزها درگیر فلسفه ی وجودی انسان شده بودم ؛ همون بحث از کجا آمده ایم و آمدنمان بهر چه بود ! در نهایت تونستم با بی اهمیت دونستن از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت و تعریف " ما برای دیگران و دیگران برای ما " به عنوان چرایی بودنمون به بحران فکریم خاتمه بدم . اما مشکل جدیدی به وجود اومده بود ، دیگه نمی تونستم ثابت قدم در کاری پیش برم و همیشه این تصور رو داشتم که باید کار مهمتری انجام بدم ؛ باید تاثیر گذار باشم ؛ رویای تغییر دنیا رو داشتم اما چون امکانات ، شرایط و اطلاعات کافی برای انجام کاری رو در راستای این رویا نداشتم ، دوباره روز به روز آشفته تر شدم ؛ تا اینکه ...

یکی دو سال پیش بود که در همایشی ( در زمینه آی تی ) که به تشویق یکی از دوستانم برای شرکت درش از تبریز به تهران رفتیم برای اولین بار با عبارت " مسئولیت اجتماعی " آشنا شدم ؛ عبارتی که تغییر مثبتی در زندگیم ایجاد کرد . تا اون لحظه گمان میکردم کمتر کسی سر این موضوع که کمک به نیازمندان و جامعه وظیفه ی انسانی ماست و نه کاری که به اصطلاح آپشن محسوب شه ، باهام موافق باشه ؛ اما ظاهرا اشتباه میکردم ، در بخشی از این همایش بنیانگذار استارت آپی که در زمینه نیاز شناسی اجتماعی و جذب سرمایه برای پاسخ به این نیازها بود سخنرانی کرد و به تعریف مسئولیت اجتماعی و اهمیتش پرداخت .

حرف هاش این تفکر رو در ذهن من کاشت که تغییر دنیا به دست یک نفر امکان پذیر نیست و نیاز به یک اراده و حرکت جمعی داره ؛ کارهایی که هر یک از ما باید در چارچوب توانایی ها ، تخصص و کار خود در قالب مسئولیت اجتماعی مان انجام بدیم و فراموش نکنیم که این وظیفه ی انسانی ماست .

  • دختر پاییز آبانی

موسیقی فولکلور مازندران با توجه به پیشنیه‌‌ی تاریخی قوم ساکن در منطقه، وسعت جغرافیایی و طبیعت زیبا و متنوع از گستره و تنوع زیادی برخوردار است.

محدوده فرهنگ مازندران را می‌توان از غرب تا رامسر و از شرق تا کردکوی دانست و به دو نیمه‌ی شرقی و غربی تقسیم کرد. که با حفظ ویژگی‌های مازنی خود به ترتیب متاثر از موسیقی گیلان و خراسان است. در مرکز از ساری تا نور موسیقی خالص مازندرانی را می‌شنویم.

بخش مهمی از موسیقی‌های منطقه مازندران را موسیقی آوازی تشکیل می‌دهد. سازهای رایج منطقه نیز عبارت‌اند از: لَـله‌وا، دسرکوتن، دایره، سرنا، کمانچه، غرنه و در شرق دوتار.

موسیقی آوازی به طور سنتی به‌ویژه در غرب و مرکز بدون ساز اجرا می‌شود؛ با این حال امکان همراهی  لَـله‌وا یا کمانچه نیز وجود دارد. آوازهای معروف مازندرانی عبارت‌اند از: امیری، کتولی، طالبا، نجما و حقانی. در غرب ولگه‌سری جای کتولی را می‌گیرد و در شرق هرایی اضافه می‌شود. موسیقی آوازی مازندران را می‌توان به سه دسته‌ی اصلی تغزلی، حماسی و آیینی تقسیم کرد که هر یک از این بخش‌ها با توجه به شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در هر دوره ویژگی خاصی دارد.

آوازهای مازندران

کتولی، کله‌حال، طوری یا امیری، نجما و صنم از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است که هریک وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی است که در بخش‌هایی از آن مسایل اجتماعی، فرهنگی، عرفانی و عشق به‌ائمه‌ی اطهار دیده می‌شود. البته در بخشی از این موسیقی آوازی عشق به طبیعت، دام و زمین نیز وجود دارد و شیفتگی روستاییان به عناصر تعیین‌کننده‌ی زندگی کشاورزی و دامداری در گفت‌وگو (تک‌گویی) آنان با این عناصر تصویر می‌شود. کتول نام گاو اهلی و شیرده‌ای است که بین روستاییان از اهمیت فراوانی دارد.

آواز امیری که در زمان‌های قدیم طوری یا طبری نیز خوانده می‌شد به دلیل این که از اشعار امیر پازواری استفاده می‌کرد به این نام مرسوم شده‌است. این آواز از گوشه‌ی عشاق دشتی آغاز می‌شود و در دستگاه شور فرود می‌کند.

موسیقی آیینی آوازی شامل نوروزخوانی، نواجش یا نوازش (موری) و چاووش‌خونی است.

دسته‌بندی موسیقی مازندران

موسیقی‌سازی مازندران به دو دسته‌ی موسیقی چوپانی (ویژه لـله‌وا) آهنگ‌های سرنا و نقاره تقسیم می‌شود.
فواصل موسیقی مازندران تا اندازه زیادی با فواصل موسیقی دستگاهی منطبق است. فضای مدال شور و دشتی فضا غالب بیشتر مقام‌های موسیقی مازندران است. بعد از آن مدهای سه‌گاه و همایون نیز در این موسیقی دیده می‌شوند. اجرای مدها سه‌گاه و همایون در موسیقی مازندران بیشتر از موسیقی گیلان و تالش است. به عنوان مثال، تعداد سوراخ‌های لله‌وا مازندران در مقایسه با لله (نام این ساز در گیلان و تالش) یک سوراخ بیشتر دارد که برای اجرای مقام‌های نزدیک به همایون استفاده می‌شود. الحان ساز لله‌وا مش‌حال، بورسری و زاری حال از موسیقی گودارهای مازندران است که همان گوسان‌های یا خنیاگران زمان اشکانیان بودند. جوکی‌ها که از مهاجران هندی‌تبار هستند نیز در سده‌های اخیر بسیار به موسیقی روی آوردند و بخش مهمی از موسیقی مازندران به وسیله‌ی آنها حفظ شده است و از نقش آن‌ها نمی‌توان غافل شد.

بزرگان موسیقی مازندران

در مجموع موسیقی مازندرانی از موسیقی‌های موفق و ریشه‌دار نواحی ایران است و رابطه‌ی خوبی با مردمش دارد. اما به هرحال همانند دیگر مسائل فرهنگی و سنتی در معرض خطر نابودی قرار دارد. استادان زیادی در سال‌های گذشته عمر خود را در راه حفظ این میراث گران‌بها صرف کردند. نظام شکارچیان و عشقعلی شکارچی از نوازندگان بزرگ دوتار گذشته بودند؛ در حال  حاضر محمدرضا اسحاقی از نوازندگان برجسته‌ی این ساز در مازندران است. غدیر کتولی نیز از نوازندگان بزرگ کمانچه بود که بعد از او احمد محسن‌پور به شهرت فراوانی رسید و کارهای بزرگی برای موسیقی مازندران انجام داد. ابوالحسن خوشرو، نورمحمد طالبی و نورالله علیزاده از خوانندگان بزرگ موسیقی مازندران به شمار می‌روند.

برای آشنایی بیشتر با این موسیقی ریشه‌دار، می‌توانید سراغ آلبوم‌های ماه تتی، شوار، زلف شه و آلبوم موسیقی مازندران اثر محمدرضا درویشی برخی از آلبوم‌های برجسته موسیقی مازندران بروید.

  • دختر پاییز آبانی