تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

رون تی بک بنیانگذار شناخت درمانیست.اساس و پایه شناخت درمانی بر مفهوم افکارناسازگارانه و نگرشها و فرضهای اشتباه بنا شده است که به این افکار و نگرشهای اشتباه خطای شناختی میگویند. در واقع کار یک شناخت درمانگر به مراجع خود این است که به او کمک کند افکار اشتباه و خطاهای شناختی خودش نسبت به پدیده های بیرونی را بازبینی و اصلاح نماید.

همه ما الگوهای ذهنی ثابتی داریم که در هسته فکری ما نقش بسته است. با هر اتفاق بیرونی این الگوهای ذهنی با پیامهایی که از قبل دریافت کرده اطلاعات را تفسیر و ناخودآگاه به ما القا میکند که چه تفکری داشته باشیم ، چه احساسی بخاطر آن تفکر تجربه نماییم و در نهایت چه رفتاری را صورت دهیم.

اگر این نظام درونی ذهن ما باورهایی سالم و متعادل داشته باشد ما فکر مناسب ، احساس درست و رفتار شایسته ایی در مقابل پدیده ها و اتفاقات خوب یا بد بیرونی صورت میدهیم اما اگر این نظام اشکال داشته باشد نسبت به مسائل بیرونی ما دچار افکار اتوماتیک ناخوشایند خواهیم شد که این افکار ناخوشایند را خطاهای شناختی مینامند.

مهمترین اصل در شناخت درمانی این است که احساس منفی یا احساس مثبت ما ناشی از اندیشه منفی یا اندیشه مثبت است. غم و افسردگی بخاطر تفکریست که خود را شکست خورده میداند. احساس نگرانی ناشی تفکر به خطرات آینده است. احساس حقارت بخاطر فکر مقایسه خودمان با دیگران پدید میاید.احساس درماندگی ناشی از این است که فکر میکنید این وضعیت دشوار دائما ادامه میابد.

افکار منفی ما باعث احساس ناخوشایند ما شده و ما فکر میکنیم این شرایط دائمی است و ادامه میابد و قطعا این طرزی فکری منفی و ناسالم است. داشتن افکار منفی کاملا طبیعی است اما اینکه یک فکر منفی درست یا نادرست باشد نکته مهمی است. افکار منفی نادرست و ناسالم منجر به احساسات منفی ما میگردند.

  • دختر پاییز آبانی

دبیره میخی هخامنشی به خاطر سادگی اولین نوع دبیره میخی بود که رمزگشایی شد. به‌طور خلاصه روند خوانش مجدد به صورت زیر بود. از میان شاهان هخامنشی تنها کسی که پدرش شاه نبود داریوش بود؛ بنابراین ابتدا کلمهٔ شاه از روی تکرار به فواصل نسبتاً برابر (فلان شاه فرزند بهمان شاه فرزند…) حدس زده شد. از روی این دوقرینه نام داریوش خوانده شد و به کمک منابع یونانی و اسم شاهان هخامنشی سایر نویسه‌ها نیز خوانده شدند. گروتفند آلمانی و راولینسون بریتانیایی نقشی کلیدی در این فرایند داشتند. پژوهشگران و زبانشناسان با خواندن کتیبه‌های میخی ملاحظه‌کردند که با زبانی که شباهت بسیاری با سانسکریت (زبان باستانی هند) دارد مواجهند. سانسکریت زبانی کاملاً شناخته‌شده در آن زمان بود. به این ترتیب کتیبه‌های هخامنشی خوانده شدند.

در سال ۱۶۲۱م. سیاح ایتالیایی به نام پیترو دلاواله از کتیبه‌های تخت‌جمشید چند علامت میخی نقاشی کرد و با خود به اروپا برد و به حدس خود گفت که این دبیره باید از چپ به راست خوانده شود. شاردن جهانگرد فرانسوی در سال ۱۶۷۴م. یکی از کتیبه‌های ایرانی را در سیاحتنامه خود ترسیم کرد و کنت کای لوس در ۱۷۶۲ م. تصویر گلدانی از مرمر را که بر روی خود کتیبه‌هایی از سه دبیره میخی و یک دبیره مصری داشت انتشار داد و زمینه را برای تحقیق باز کرد. در سال ۱۷۶۵م. کارس تنس نی‌بور دانمارکی کتیبه‌هایی از پاسارگاد کپی برداشت و معلوم کرد که دبیره‌های این کتیبه‌ها از سه نوع است و ساده‌ترین آنها مرکب از چهل و دو علامت می‌باشد. دانشمند دانمارکی دیگری به نام مون‌تر نوع دوم دبیره میخی را در سال ۱۸۰۲م. دبیره سیلابی یا هجایی اعلام کرد و گفت هر علامت آن نمایندهٔ یک هجاست و دبیره سوم نیز ایدئوگرامی است یعنی هر علامت نمایندهٔ یک مفهوم یا کلمه‌است. بعدها دانشمند مزبور گفت در جاهایی که کتیبه به سه نوع دبیره نوشته شده هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلب‌اند و هرکدام از دبیره‌ها متعلق به یک زبان است. به عقیدهٔ او دبیره اول باید متعلق به زبانی باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده و بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کرده‌اند و چون زبان اهالی پارس، که تخت‌جمشید در آن واقع است، زبان پارسی بوده پس جای اول را باید به زبان پارسی داد. پس از آن او بخواندن دبیره اول که ساده‌تر بود پرداخت. او با این مجاهدت‌ها توانست دو حرف را که عبارت از «آ» و «ب» باشند معلوم کند و نیز متوجه شد که چند علامت دبیره میخی در ایران باستان همیشه با هم و به یک ترتیب تکرار می‌شوند ولی گاه آخر این چند علامت تغییر می‌کند. در ادامهٔ تلاش‌های مون تر، محقق دیگری به نام گروت فند به این نتیجه رسید که این چند علامت که به یک ترتیب و با هم تکرار می‌شوند باید کلمه شاه باشد و کلمه‌ای که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. بالا خره بعد از مجاهدت و تلاشهای فراوان محققین راولین سن موفق شد راز کتیبهٔ بیستون داریوش اول را که با سه زبان نوشته شده بود (پارسی قدیم، ایلامی،آسوری) فاش کند؛ و این باعث شد تا الفبای زبان پارسی باستان معلوم شود و چهارصد واژه از این زبان بدست آمد. علامات دبیره میخی دوم نیز به کوشش راولین سن در سال ۱۸۵۵ م. کاملاً معلوم شد و محقق شد که زبان آن زبان ایلامی یا زبان شوش جدید است. بعد از این به خواندن دبیره سوم پرداختند در اینجا کار با اشکالات بسیار همراه بود زیرا این دبیره کمتر از دو دبیره دیگر جا گرفته بود. «مون تر» در ۱۸۰۲ م. گفت که بعضی علامات دبیره سوم شبیه علاماتی است که بر آجرهای بابلنوشته شده و از خرابه‌های این شهر قدیم بدست آمده‌است. بر اثر اکتشافات الیاردا و ابت تاا در نینوا ثابت گردید که دبیره سوم کتیبه‌های هخامنشی همان دبیره آسوری وبابلی است و دیگر شکی نماند که شاهان هخامنشی بعد از زبان پارسی قدیم و زبان ایلامی به دبیره و زبان آسور و بابل، که زبان و دبیره نخستین مردم متمدن آسیای پیشین بود توجه داشته و آن را بکار می‌برده‌اند. بر اثر کوشش صدوپنجاه‌سالهٔ این پژوهندگان ما امروزه از هر جهت به زبان و دبیره رایج زمان هخامنشیان آگاهیم.

  • دختر پاییز آبانی

قاشی، نگارگری یا رسم، فرآیندی است که طی آن رنگ بر روی یک سطح مانند کاغذ یا بوم ایجاد نقش می‌کند و اثری خلق می‌شود. فردی که این فرایند توسط او انجام می‌گیرد نقاش نام دارد، به‌خصوص زمانی که نقاشی حرفهٔ شخص باشد.

نقاشی یکی از رشته‌های اصلی هنرهای تجسمی است و قدمت آن شش برابر زبان نوشتاری می‌باشد. نقاشی دارای سبک های مختلفی است که در این مطلب به معرفی سبک نقاشی رئالیسم می پردازیم :

 

سبک رئالیسم
رئال یعنی واقعی و رئالیسم به معنی واقعی گری و حقیقت گرایی، نوعی گرایش هنری است که اشیاء و موجودات را آنگونه که هستند، زشت را زشت و زیبا را زیبا ترسیم می نمایند. سبک نقاشی رئالیسم نقطه مقابل سبک رومانتیک قرار دارد. سعی هنرمند نقاش رئالیسم در این است که موضوعات منتخب را بدون کم و کاست و شیرین کاری و عوام فریبانه شدن طرح در ذهن بیننده، ترسیم کند و تخیلات غیرواقعی نیافریند و شعار ندهد. مبنای کار آنان صادقانه نگری و صادقانه اندیشیدن است.

سبک رئالیسم علاوه بر اروپا، بخش عظیمی از روسیه را به خصوص در شاخه های اجتماعی و سیاسی در بر گرفت. هدف هنرمند سبک رئالیسم به تصویر کشیدن موضوعات عادی و روزمره مردم کوچه و بازار، دهقانان، کارگران و سایر اقشار جامعه است. بر خلاف مکاتب قبلی خود، فقط به دنبال به تصویر درآوردن صحنه های ناب و زیبا و تجملی زندگی نبوده است.

 

نقاشان معروف سبک رئالیسم در اورپا:

گوستاو کوربه، ژان فرانسوا میله، انوره دومیه، ادوارد مانه و هنرمندان معروف روسی: ایوان شیشکین، ایلیار پین، کرامسکوی، می باشند.

مشهورترین و اصلی ترین هنرمند سبک رئال، گوستاو کوربه، نقاش فرانسوی بود. کوربه می گوید هدفم این بوده است که بتوانم رسوم، اندیشه ها و ظواهر را آنچنان که به چشم می بینم شبیه سازی کنم. همچنین او می گوید: من اصلا نمی توانم فرشته ای را بکشم که او را هرگز ندیده ام. فرشته را نشانم دهید تا بتوانم تابلویی از پیکرش بکشم. این نقطه مقابل "رومانتی سیسم" است.

  • دختر پاییز آبانی

در طول این سال­‌ها بارها و بارها به این نتیجه رسیده­‌ام که در این بازی، موفقیت هنرمند کاملا به این بستگی دارد که بتواند مردم را با خود داشته باشد. و از اینکه مردم بدانند در هر قدم از این راه ( از ابتدای ارتباط‌شان با آثار شما تا انتها) شما چه گام­‌هایی برمی­‌دارید، اطمینان حاصل کند. مهم این است که شما بدون توجه به شرایط و موقعیت مردم همواره به آن­ها خوش آمد بگویید و همیشه در دسترس آن­ها باشید. لازم است از اینکه آیا مردم فهمیده­‌اند که شما چه کاری انجام می­‌دهید، هدفتان چیست و قصد دارید از طریق هنرتان چه چیزی را انتقال دهید، اطمینان حاصل کنید. اگر همه این کارها را به خوبی انجام دهید قطعا شانس شما برای موفقیت افزایش می­‌یابد.

شما نمی­‌توانید بسادگی هنر خود را منتشر کنید و بدون اینکه هیچ تلاشی انجام دهید از مردم انتظار داشته باشید که خودشان به سرعت به اهمیت آن پی ببرند. سوالات زیادی ممکن است پرسیده شود. شما باید به آن­ها نشان دهید که چطور با شما تماس بگیرند، چه سوالی و چطور بپرسند، چطور قیمت را بپرسند و در کل اینکه باید همه راه­‌ها و روش­‌های خرید را به آن­‌ها نشان دهید و خلاقانه و فعال آنها را راهنمایی کنید تا مطمئن شوید هیچوقت گیج و سردرگم نمی­‌شوند.

شما باید مردم را راحت بگذارید و اجازه دهید که آنها با آرامش پیش روند و خودشان با توجه بیشتر به اهمیت کار شما پی ببرند. شما تنها فردی هستید که در برابر آنها مسئولید. شما باید توضیحات مربوطه را به آن­ها بدهید نه فقط برای اینکه برای دیدن کار شما وقت بگذارند بلکه برای اینکه هدف شما را نیز از خلق آن اثر درک کنند و متقاعد شوند که اثر هنری شما را با اشتیاق به مجموعه خود بیافزایند. این شما هستید که باید این کار را به خوبی انجام دهید و تجربه و اطلاعات لازم در مورد خودتان و آثارتان را به روشنی و با دقت در اختیار آنها قرار دهید.

مورد دیگری که شما به عنوان یک هنرمند باید رعایت کنید این است که باید درک کنید که یک اثر هنری تلاشی مشارکتی بین شما و مخاطبین است. من با هنرمندان زیادی مواجه شدم که وقتی در مورد هنر خود صحبت می­‌کنند و یا می­‌نویسند، فقط درباره خودشان حرف می­زنند(اینکه هدفشان چه بوده، چه لذتی می­‌برند، چه احساس فوق العاده­‌ای دارند و اینکه هنرشان چه تاثیری بر زندگی‌شان گذاشته است). البته این­‌ها عالی است و همینطور هم باید باشد. اما آنها یک موضوع بسیار بسیار مهم را فراموش کرده­‌اند و آن ما هستیم. مخاطبین. این باعث خوشحالی من است که می­‌بینم هنرمندی عاشق کارش است. اما حس عجیبی که دارم این است که هنر او چه چیزی برای من دارد و چرا من باید به آن اهمیت بدهم.

شما می‌دانید که هنرتان چه چیزی برای شما دارد، پس باید به ما هم نشان دهید که برای ما چه دارد. اگر این کار را نکنید و ما را در تردید رها سازید بی­‌عدالتی است. ما واقعا راهی نداریم که بتوانیم هنر شما را تجربه کنیم، پس چرا باید به نگاه کردن به آن ادامه دهیم؟ چه برداشتی باید از آن داشته باشیم؟ و از همه مهمتر اینکه هنر شما چه جایگاهی در زندگی ما دارد؟ به بیان دیگر شما باید همه آن لذت­‌ها و منفعتی را که از خلق اثر خود برده­‌اید به ما هم تعمیم دهید و نشان دهید که ماهم می­‌توانیم از آن لذت ببریم. ما این را می­‌خواهیم.

  • دختر پاییز آبانی

در دنیای پیشرفته امروزی،افراد بایستی یک هو ش فر هنگی(CQ) را برای سازگاری بهتر با شرایط و زمینه های فرهنگی توسعه دهند به طوری که بتوانند به طور متفاوتی در این محیط فکر کرده و رفتار کنند( کیم، یاماگوچی، کیم و میاهارا ۲۰۱۵، وارد، ویلسون و فیشر ۲۰۱۱). هوش فرهنگی به عنوان یک نوع هوش مفهومی سازی شده است که منعکس کننده توانایی فرد برای رفتارموثربا افراد با سوابق فرهنگی متفاوت است(ارلی و انگ ۲۰۰۳).روایی ساختاری و روایی افتراقی CQ در زمینه های فرهنگی مختلف اثبات شده است( انگ و همکاران ۲۰۰۷، شین، کاربوز، کاکسال و ارکان ۲۰۱۳). پنج صفت شخصیتی به صورت عوامل موثر بر CQ در نظر گرفته شده است( اتک و همکاران ۲۰۰۶). با این حال، توجهی به شیوه تاثیراثرات متقابل صفات شخصیتی برروی هو ش فر هنگی نشده است.بدون این دانش، امکان درک نقش مهم صفات شخصیتی در افراد مختلف برای راهنمای ارزیابی، انتخاب و توسعه استعداد های بین المللی وجود ندارد. از این روی، جدا از تاکید غالب مطالعات قبلی بر روی پنج صفت شخصیتی و ویژگی های افراد در شرایط بین المللی، هدف این مطالعه بررسی اثر تعاملی تجربه پذیری و سازشکاری بر روی هو ش فر هنگی می با شد.
اگرچه هوش از حیث سازگاری با محیط تعریف می شود( استبرنبرگ ۱۹۹۹)، هوش فرهنگی یک هوش منحصر به فرد برای سازکاری با محیط فرهنگی بوده و به ما در درک دلیل موثر بودن برخی از افراد نسبت به افراد دیگر در شرایط فرهنگی متنوع کمک می کند( توماس و همکاران ۲۰۱۵). بر اساس چارچوب چند بعدی هوش و اطلاعات هو ش فر هنگی به عنوان یک ساختار چند بعدی در نظر گرفته می شود از جمله ابعادفرا شناختی، شناختی، انگیزشی و رفتاری( ارلی و انگ ۲۰۰۳). هوش فرهنگی فرا شناختی اشاره به فرایند های تفکر در مورد تفکر و نگرشی دارد که افراد از آن ها برای کسب و درک دانش فرهنگی استفاده می کنند و برای تبیین تجربه های بین فرهنگی استفاده می شود. هوش فرهنگی شناختی توانایی فرد برای درک تشابه و تفاوت های میان فرهنگ های مختلف است و این کار مستلزم ساختار های دانش عمومی و نقشه های ذهنی در مورد فرهنگ های متفاوت است( انگ وهمکاران ۲۰۰۶). هو ش فر هنگی انگیزشی اشاره به علاقه فرد یا شخص به تجربه فرهنگ های دیگر و یک باور دارد که می تواند به طور موثر در محیط فرهنگی متفاوت عمل کند( انک و همکاران ۲۰۰۶). هو ش فر هنگی رفتاری به معنی توانایی فرد برای کسب رفتار های مناسب برای یک فرهنگ جدید است( ارلی و پترسون ۲۰۰۴).
علی رغم مربوط به تئوری چند بعدی هوش( گاتفردسون ۲۰۰۳)، یک مفهوم هو ش فر هنگی مبتنی بر تئوری توسعه می یابد( توماس ۲۰۰۶، توماس و همکاران ۲۰۱۵).اندازه گیری های هو ش فر هنگی، که به مراتب ابزار های خود گزارشی مشابه با اندازه گیری های روان سنجی سایر انواع اطلاعات ، روایی و پایایی می با شد. از این روی تحقیقات در مورد هو ش فر هنگی، شواهد زیادی را در مورد منحصر به فرد بودن ساختار هوش فرهنگی و برایند های ان تولید کرده است.این همبستگی زیادی با هوش عمومی ندارد بلکه با هوش عاطفی ارتباط دارد( مون ۲۰۰۱۰، راکساول، سیلر ، انگ ، وان دین و انن ۲۰۱۱). هو ش فر هنگی و هوش عمومی برای رهبری فرهنگی مهم است، در حالی که این دو برای رهبری داخلی از اهمیت زیادی برخوردار است( راک استال و همکاران ۲۰۱۱). هو ش فر هنگی موجب بهبود یادگیری از تجربه بین المللی، قضاوت فرهنگی و مذاکره بین فرهنگی شده و مدیران را قادر به رهبری تیم و نواوری سازمانی می کند.( التکوفو مانو ۲۰۰۹، کراو و فیرهام ۲۰۱۱). از این روی سازمان های جهانی برای انتخاب و توسعه استعداد با سطوح بالاتر هو ش فر هنگی و پتانسیل بالاتر برای توسعه هو ش فر هنگی برای رقابتی ماندن در محیط چالش پذیر ازاد عمل می کند.
پنج عامل شخصیتی مستقل با ابعاد هو ش فر هنگی همبستگی دارد( انک و همکاران ۲۰۰۶). به طور ویژه تر، ارتباطات معنی دار بین هو ش فر هنگی وجدانی و فرا شناختی وجود داشت.: پایداری عاطفی و سازشکاری عاطفی با هوش فرهنگی رفتاری، برون گرایی با هو ش فر هنگی شناختی، انگیزشی و رفتاری و تجربه پذیری با همه چهار عامل مربوط به هو ش فر هنگی( انگ و همکاران ۲۰۰۶). اگرچه مدل ۵ عاملی به عنوان مهم ترین مدل ساختار صفات شخصیتی در نظر گرفته شده است، صفات شخصیتی به طور جداگانه وجود ندارند، بلکه با سایرافراد با صفات دیگر همراه است( مرز و راس ۲۰۱۱، پنی ، دیوید و ویت ۲۰۱۱).اثرات تعاملی صفات شخصیتی قادر به پیش بینی عملکرد شغلی و رفتار فراتر از اثرات افزایشی ۵ عامل بود( هافستی، مارتینف مور و پروین ۲۰۱۲). هدف این مطالعه بررسی اثر تعاملی صفات شخصیتی بر روی هو ش فر هنگی با تاکید بر تجربه پذیری و سازشکاری بر اساس تئوری یادگیری اجتماعی است.

  • دختر پاییز آبانی

بخش‌هایی از مغز که مسئول بیداری افراد در طول روز هستند، در مراحل اولیه بیماری‌ های مربوط به کاهش حافظه آسیب می‌بینند. به همین دلیل چرت‌های زیاد در طول روز می‌تواند نشانه بیماری آلزایمر، بسیار قبل از بروز علائم اولیه باشد.

این مطالعه که توسط محققان دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو صورت گرفته است، نشان می‌دهد پروتئینی به نام تاو عامل آسیب به بخشی از مغز است که مسئول بیداری افراد در طول روز به حساب می‌آید و از طرفی پروتئین‌های تاو و آمیلوئید عامل اصلی ابتلا به بیماری آلزایمر هستند.

محققان با بررسی مغز ۱۳ متوفی مبتلا به آلزایمر و هفت فرد سالم دریافتند آلزایمر به بخشی از مغز که مسئول بیداری در طول روز است حمله می‌کند و این ناحیه از اولین بخش‌هایی است که تحت تاثیر این بیماری قرار می‌گیرد.

  • دختر پاییز آبانی

افلاطون یک فیلسوف شاعر است و آثار وی قبل از آنکه خردمندانه باشد، شاعرانه است. امّا در اندیشه او شعر تنها وسیله ای برای بیان زیبایی حقیقت است. افلاطون از این جنون الهی (شعر) بهره می برد تا حالات، صحنه ها و شخصیتها را در مکالمات خود به زیباترین صورت بیافریند و تجسم بخشد. 
بنابر گزارش دیوگنس لائرتیوس، افلاطون در ابتدا، خود را به مطالعه نقاشی و گفتن شعر، نخست شعر ثنائی و سپس شعر غنایی و نوشتن تراژدی مشغول می داشته است.(1) ولی زمانی که با سقراط آشنا شد سیاهه های شعری خود را از بین برد و شعر و احساس و عاطفه را به نفع خرد و فلسفه کنار گذاشت. با این وجود، تلفیق شعر و فلسفه در آثار افلاطون به ویژه در رساله های «مهمانی» و «یون» به روشن ترین و زیباترین وجه متجلّی است. زیرا حقیقت فلسفی بدون حقیقت شعری و هنری چیزی جز جملات خشک و بی روح منطقی نیست، و در مقابل شعر و یا هنری که از ژرفای اندیشه و فلسفه خالی باشد چیزی جز الفاظ و تشبیهات زیبا ولی سطحی و تو خالی نیست. 
هیچ فیلسوف و نابغه ای به اندازه افلاطون به طرد و رد هنرها به خصوص شعر نپرداخته است. و شدت و تندی که در نبرد و ستیز با شعر به مثابه دشمن خرد از خود نشان داده بی سابقه است، در حالی که او، خود یکی از هنرمندان بزرگ جهان و از بزرگان عالم شعر است و به تأثیر ژرف و عمیق آثار هنری در زندگی انسانها واقف بوده است. ولی آنجا که پای حقیقت و معرفت در میان باشد، سرودن شعر را نوعی بیهوده گویی می داند بطوری که سراینده آن حتی اطلاع از شخص خویش ندارد؛ و از زبان سقراط می گوید: 
«از اشعار آنان قطعاتی برگزیدم که در نتیجه کار و زحمت فراوان به وجود آمده بودند و از آنان پرسیدم که منظورشان از سرودن این اشعار چیست؟ تا من نیز چیزی یاد بگیرم مردم آتن از گفتن اینکه چه جوابی شنیدم شرم دارم و همین قدر می گویم که تقریبا همه کسانی که در آنجا حاضر بودند بهتر از خود آن شعرا درباره اشعار آنان سخن گفتند، بنابراین در مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدم که شعر سرودن شعرا نیز، در سایه معرفتی نیست، بلکه یک استعداد طبیعی به آنان یاری می رساند. درست مانند پیشگویان و سرودخوانان معبد که سخنان زیبا می گویند ولی از معنای گفته خود خبر ندارند، وضع شعرا را تا آنجا که توانسته ام بفهمم به همین منوال بود. در عین حال، دریافتم که اینان (شعرا) چون شعر می سرایند گمان می کنند که همه چیز را هم می دانند در حالی که چنین نبود

  • دختر پاییز آبانی

 

در مقابل دیدگاه تولستوی، که هنر را تلاشی برای ترویج ارزش های اخلاقی و اجتماعی می داند، گروهی (مدافعان مکتب هنر برای هنر») قرار می گیرند که اعتقاد دارند این تعریف، هنر چیست؟» نیست؛ بلکه تعریف هنر چه باید باشد؟» است. از نظر آنها به هنر، تنها نباید از دید وسیله ای برای انتقال ارزش های اجتماعی نگاه کرد و چه بسا آثار هنری ای که هیچ ارزش اجتماعی یا اخلاقی را تبلیغ نمی کنند و یا حتّی در مقابل ارزش های اجتماعی، به پا می خیزند و در عین حال، از نظر هنری، دارای ارزش و اعتبار خیلی زیادی هم هستند. ضمن این که ممکن است ارزش های اجتماعی از جامعه ای به جامعه دیگر، متفاوت باشند و چیزی که در یک اجتماع، ارزش» پنداشته می شود، در اجتماعی دیگر، ضد ارزش» نامیده شود.

بر همین اساس، آثار هنری را به دو دسته هنرهای مفید» و هنرهای زیبا» تقسیم می کنند. به این ترتیب که در اصطلاح، به هنرهایی هنرهای مفید» گفته می شود که در درجه اوّل، کارکرد و فایده مندی آنها مورد نظر است و به عبارتی، ساخته شده اند تا مورد استفاده قرار بگیرند، مانند: طرّاحی اتومبیل، معماری، طرّاحی اثاثیه منزل، سینما و... . در مقابل، هنرهای زیبا» به هنرهایی گفته می شود که فقط به خاطر زیبا بودنشان خلق شده اند و به عبارتی، نه به خاطر چیزی دیگر؛ بلکه به خاطر خودشان به وجود آمده اند (مانند: نقّاشی، پیکرتراشی، آواز، موسیقی، رقص و...).

نکته قابل توجّه در این میان، این است که هنرهای گوناگون(زیبا و مفید) در زمان های مختلف، بسته به اوضاع و احوال فرهنگی و اجتماعی خاصّ آن دوره، فراز و فرودهایی داشته اند. برای مثال، باغ آرایی» از قرن هجدهم به بعد، موقعیت خود را به عنوان یک هنر زیبا از دست داده است و یا می توان با توجّه به پیشرفت فنون مختلف، به هنرهای جدیدی چون سینما» اشاره کرد که ابتدا خود را به عنوان یکی از هنرهای زیبا، وارد عرصه هنر کرد، ولی در عصر حاضر، به یک هنر مفید، در اختیار صاحبان رسانه، به منظور رسیدن به اهدافی خاص (آموزشی، تربیتی، ترویجی، تبلیغی، اقتصادی و...) قرار گرفته است. از نمونه های دیگر این گونه هنرها می توان به سفالگری، معماری، ترمه دوزی و... اشاره کرد.

بنا بر این، آثار به جا مانده در غارهای لاسکو و آلتامیرا را هم می توان به عنوان هنرهای مفیدی به حساب آورد که پدیدآورندگان آنها در زمان آفرینششان، هیچ توجّهی به جنبه هنری بودن آنها نداشته اند؛ امّا امروزه، آن آثار، نه تنها دیگر کارکرد خود را به عنوان یک هنر مفید از دست داده اند، که به یک نمونه ارزشمند از هنر زیبا تبدیل شده اند و این امر، نمی تواند این ذهنیت را در ما به وجود بیاورد که پدیدآورندگان این آثار، هنرمند نبوده اند.

هر چند که از سوی صاحب نظران، تعاریف گوناگون و گاه متضادّی از هنر ارائه شده است، امّا در یک نگاه کلّی، می توان گفت که تقریباً تمام این تعاریف، بر این ویژگی مشترک آثار هنری اتّفاق نظر دارند که: اثر هنری، هر چیز زیبایی است که ساخت بشر باشد و طبعاً با یک پدیده طبیعی فرق می کند». مثلاً احتمال دارد که تنه یک درخت، به صورت طبیعی، به شکل خاصی درآمده باشد که از نظر زیبایی شناسی، مورد توجّه انسان قرار گیرد. در این حال، ما نمی توانیم آن را یک اثر هنری بنامیم؛ چون انسان آن را نساخته است. امّا اگر کسی یک تنه درخت را با استفاده از ابزار و امکاناتی که در اختیار دارد، به همان صورت شکل دهد، می گوییم که آن شخص، یک هنرمند است و اثری که به وجود آورده، یک اثر هنری است.

  • دختر پاییز آبانی

هنر پوستر،سرآغاز طراحی در اروپا،جنگ و تبلیغات،فوتوریسم و ایتالیا،روسیه شوروی،آلمان،هلند،سوئیس،فرانسه،بریتانیا،طراحان و مدیرانهنری ایالات متحده در دهه 1930،جنگ و تبلیغات از دهه 1920تا 1954،ایالات متحده از دهه 1945 تا 1960،سوئیس و گرافیک نوین،ایتالیا و سبک میلان،فرانسه،شمال اروپا،اواخر دهه 80،دهه1970 و پس از آن. طراحان اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم وینآموزه‌های جنبش هنر و صنایع دستی را جذب کردند و در رویکرد التقاطی و جهان‌نگرانه‌ی خود در هواخواهی برای فناوری‌های جدیدمنادی جنبش‌های پیشرو طراحی شدند که بعد از جنگ جهانی اولشکل گرفت. در نمایشگاه سه‌سالانه میلان در سال 1936طرح ماکس بیل برای سالن سوییس اجرا شد و این نمایشگاه اولین حضور بین المللی(سبک سوییس)بود که طی بیست و پنج سال بعدبه گرایش مسلط در طراحی گرافیک خارج تبدیل و تقریبا با استحکام تثبیت شد. در این میان عکاسی به ویژه به عنوان رسانه‌ای جدید و موثردر تبلیغات مورد توجه قرار گرفت. عنوان مرتبط در این زمینه عبارتند از-جنبه‌های گوناگون زیباگرایی -ظهور زیباگرایی -زیباگرایی و شعر از آلن پو تا مور -نمایندگان بزرگ زیباگرایی:پیتر وایلد سخن‌پایانی فرانسیس بیکن:منطق احساسژیل دولوزترجمه‌ی بابک سلیمی‌زاده انتشارات روزبهان،1390،280 

  • دختر پاییز آبانی

امروز سخت نیست که ببینیم رسانه ها به طور فزاینده ای در حال جهانی شدن هستند و تعریف جدیدی از روش زندگی و شیوه های ارتباط بین انسان ها ار ارایه می دهند که در آن،تعامل میان فرهنگی،ایجاد روابط،و شیوه های کسب و کار،به راحتی برای همگان میسر می گردد.منتقدان جهانی شدن استدلال کرده اند که جهانی شدن رسانه ها منجر به استاندارد سازی،تجانس فرهنگی و ناپدید شدن تفاوت های فرهنگی خواهد شد.یکی از زمینه هایی که تا حد زیادی توسط این تحول تحت تاثیر قرار گرفته،طراحی گرافیک است،زیرا جهانی شدن رسانه ها،از طرفی جهانی شدن فرهنگ،زبان و زبان بصری را به دنبال دارد و از سوی دیگر،طراحان گرافیک را برای اولین بار،در موقعیت کار با مشتریان بین المللی و طراحی برای مخاطبان جهانی قرار داده است.سوال این است که پیامدهای جهانی شدن رسانه ها در طراحی گرافیک چیست؟این مقاله سعی دارد با روش توصیفی و تحلیل نمونه هایی منتخب از آثار طراحی گرافیک،پاسخگویی سوال تحقیق باشد.براین اساس،ابتدا پیامدهای جهانی شدن رسانه ها را مطرح و سپس تاثیر آنها را در طراحی گرافیک بررسی خواهد کرد و در پایان راه حل های پیشنهادی خود را ارایه می نماید.روش گردآوری اطلاعات اسنادی و نمونه گیری انتخابی می باشد.

  • دختر پاییز آبانی