تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقاشی» ثبت شده است

قاشی، نگارگری یا رسم، فرآیندی است که طی آن رنگ بر روی یک سطح مانند کاغذ یا بوم ایجاد نقش می‌کند و اثری خلق می‌شود. فردی که این فرایند توسط او انجام می‌گیرد نقاش نام دارد، به‌خصوص زمانی که نقاشی حرفهٔ شخص باشد.

نقاشی یکی از رشته‌های اصلی هنرهای تجسمی است و قدمت آن شش برابر زبان نوشتاری می‌باشد. نقاشی دارای سبک های مختلفی است که در این مطلب به معرفی سبک نقاشی رئالیسم می پردازیم :

 

سبک رئالیسم
رئال یعنی واقعی و رئالیسم به معنی واقعی گری و حقیقت گرایی، نوعی گرایش هنری است که اشیاء و موجودات را آنگونه که هستند، زشت را زشت و زیبا را زیبا ترسیم می نمایند. سبک نقاشی رئالیسم نقطه مقابل سبک رومانتیک قرار دارد. سعی هنرمند نقاش رئالیسم در این است که موضوعات منتخب را بدون کم و کاست و شیرین کاری و عوام فریبانه شدن طرح در ذهن بیننده، ترسیم کند و تخیلات غیرواقعی نیافریند و شعار ندهد. مبنای کار آنان صادقانه نگری و صادقانه اندیشیدن است.

سبک رئالیسم علاوه بر اروپا، بخش عظیمی از روسیه را به خصوص در شاخه های اجتماعی و سیاسی در بر گرفت. هدف هنرمند سبک رئالیسم به تصویر کشیدن موضوعات عادی و روزمره مردم کوچه و بازار، دهقانان، کارگران و سایر اقشار جامعه است. بر خلاف مکاتب قبلی خود، فقط به دنبال به تصویر درآوردن صحنه های ناب و زیبا و تجملی زندگی نبوده است.

 

نقاشان معروف سبک رئالیسم در اورپا:

گوستاو کوربه، ژان فرانسوا میله، انوره دومیه، ادوارد مانه و هنرمندان معروف روسی: ایوان شیشکین، ایلیار پین، کرامسکوی، می باشند.

مشهورترین و اصلی ترین هنرمند سبک رئال، گوستاو کوربه، نقاش فرانسوی بود. کوربه می گوید هدفم این بوده است که بتوانم رسوم، اندیشه ها و ظواهر را آنچنان که به چشم می بینم شبیه سازی کنم. همچنین او می گوید: من اصلا نمی توانم فرشته ای را بکشم که او را هرگز ندیده ام. فرشته را نشانم دهید تا بتوانم تابلویی از پیکرش بکشم. این نقطه مقابل "رومانتی سیسم" است.

  • دختر پاییز آبانی

 

در مقابل دیدگاه تولستوی، که هنر را تلاشی برای ترویج ارزش های اخلاقی و اجتماعی می داند، گروهی (مدافعان مکتب هنر برای هنر») قرار می گیرند که اعتقاد دارند این تعریف، هنر چیست؟» نیست؛ بلکه تعریف هنر چه باید باشد؟» است. از نظر آنها به هنر، تنها نباید از دید وسیله ای برای انتقال ارزش های اجتماعی نگاه کرد و چه بسا آثار هنری ای که هیچ ارزش اجتماعی یا اخلاقی را تبلیغ نمی کنند و یا حتّی در مقابل ارزش های اجتماعی، به پا می خیزند و در عین حال، از نظر هنری، دارای ارزش و اعتبار خیلی زیادی هم هستند. ضمن این که ممکن است ارزش های اجتماعی از جامعه ای به جامعه دیگر، متفاوت باشند و چیزی که در یک اجتماع، ارزش» پنداشته می شود، در اجتماعی دیگر، ضد ارزش» نامیده شود.

بر همین اساس، آثار هنری را به دو دسته هنرهای مفید» و هنرهای زیبا» تقسیم می کنند. به این ترتیب که در اصطلاح، به هنرهایی هنرهای مفید» گفته می شود که در درجه اوّل، کارکرد و فایده مندی آنها مورد نظر است و به عبارتی، ساخته شده اند تا مورد استفاده قرار بگیرند، مانند: طرّاحی اتومبیل، معماری، طرّاحی اثاثیه منزل، سینما و... . در مقابل، هنرهای زیبا» به هنرهایی گفته می شود که فقط به خاطر زیبا بودنشان خلق شده اند و به عبارتی، نه به خاطر چیزی دیگر؛ بلکه به خاطر خودشان به وجود آمده اند (مانند: نقّاشی، پیکرتراشی، آواز، موسیقی، رقص و...).

نکته قابل توجّه در این میان، این است که هنرهای گوناگون(زیبا و مفید) در زمان های مختلف، بسته به اوضاع و احوال فرهنگی و اجتماعی خاصّ آن دوره، فراز و فرودهایی داشته اند. برای مثال، باغ آرایی» از قرن هجدهم به بعد، موقعیت خود را به عنوان یک هنر زیبا از دست داده است و یا می توان با توجّه به پیشرفت فنون مختلف، به هنرهای جدیدی چون سینما» اشاره کرد که ابتدا خود را به عنوان یکی از هنرهای زیبا، وارد عرصه هنر کرد، ولی در عصر حاضر، به یک هنر مفید، در اختیار صاحبان رسانه، به منظور رسیدن به اهدافی خاص (آموزشی، تربیتی، ترویجی، تبلیغی، اقتصادی و...) قرار گرفته است. از نمونه های دیگر این گونه هنرها می توان به سفالگری، معماری، ترمه دوزی و... اشاره کرد.

بنا بر این، آثار به جا مانده در غارهای لاسکو و آلتامیرا را هم می توان به عنوان هنرهای مفیدی به حساب آورد که پدیدآورندگان آنها در زمان آفرینششان، هیچ توجّهی به جنبه هنری بودن آنها نداشته اند؛ امّا امروزه، آن آثار، نه تنها دیگر کارکرد خود را به عنوان یک هنر مفید از دست داده اند، که به یک نمونه ارزشمند از هنر زیبا تبدیل شده اند و این امر، نمی تواند این ذهنیت را در ما به وجود بیاورد که پدیدآورندگان این آثار، هنرمند نبوده اند.

هر چند که از سوی صاحب نظران، تعاریف گوناگون و گاه متضادّی از هنر ارائه شده است، امّا در یک نگاه کلّی، می توان گفت که تقریباً تمام این تعاریف، بر این ویژگی مشترک آثار هنری اتّفاق نظر دارند که: اثر هنری، هر چیز زیبایی است که ساخت بشر باشد و طبعاً با یک پدیده طبیعی فرق می کند». مثلاً احتمال دارد که تنه یک درخت، به صورت طبیعی، به شکل خاصی درآمده باشد که از نظر زیبایی شناسی، مورد توجّه انسان قرار گیرد. در این حال، ما نمی توانیم آن را یک اثر هنری بنامیم؛ چون انسان آن را نساخته است. امّا اگر کسی یک تنه درخت را با استفاده از ابزار و امکاناتی که در اختیار دارد، به همان صورت شکل دهد، می گوییم که آن شخص، یک هنرمند است و اثری که به وجود آورده، یک اثر هنری است.

  • دختر پاییز آبانی

«هنر مفهومی» دستاوردی از آوانگاردگرایی در هنر مدرن است. در جریان گرایشات مدرنیسم، اکثر نقاشان مدرنیسم در زمینه مجسمه سازی، ماتریال شناسی، گرافیک و حتی انیمیشن و سینما تجربه هایی کسب کردند و در نهایت آثاری مفهومی را ارائه دادند که تاثیرات مشترکی از تمام شاخه های هنری داشت.اگرچه آغازگران این گرایش را به هنرمندان آمریکایی انگلیسی همچون جوزف کاسوت، لارنس وینر، استنلی براون و... مربوط می دانند ولی باید گفت که هر اثر هنری باید دارای مفهوم باشد. مفهومی که فرای ظاهر و صورت اثر بوده و ارائه معنا می کند. القای معنا در هنر مفهومی ممکن است شخصی باشد، چه برای هنرمند و چه برای مخاطب و چه در عنوان اثر و چه در ارائه آن. این قسمتی از اندیشه جهانی شدن هنر است و در جستجوی مفهوم برای مخاطب عام.

چرا که گرافیک محیطی نیز زاده تمام جریانات مدرنیسم در هنر و پیدایش گرافیک دو بعدی است. به تفسیری می توان پیشینه گرافیک محیطی را به دیوارنگاره های انسانهای اولیه مربوط ساخت. از همان زمانی که انسان سعی در هماهنگی و حتی چیره شدن بر پدیده های محیط در پیرامون خود را داشت. از همان زمان که انسان محلی برای ثبات و زندگی خود در نظر گرفت برای ارتباط پیدا کردن بیشتر با محیط و شناخت بیشتر آن و پیدا کردن یک تعریف برای حضور خود در محیط به آراستن آن پرداخت و به مرور زمان با کلنجار بیشتری در محیط سعی در دست یافتن به سهولت بیشتر برای زندگی داشت. حتی مفهوم گرایی در آثار انسان های اولیه نیز قابل بررسی است. ، شاید بتوان گفت که گرافیک محیطی نتیجه گرایشات چند رسانه ای و مفهومی فعالیت هنرمندان همین دوره هاست. اولین تابلوهای مغازه ها، سردر فروشگاه ها و تابلوهای راهنمایی که به قصد اطلاع رسانی محض، بدون خلاقیت و اندیشه هنری ساخته شده اند و تاریخی نامشخص ولی بسیار دورتر از تاریخ شروع گرایشات هنر مفهومی دارند نشان می دهد که گرافیک محیطی قدمتی بسیار دارد. در نتیجه این طور استنباط می شود که گرافیک محیطی زاده هنر مفهومی نیست ولی هنر مفهومی تاثیرات زیادی در عصر حاضر بر آن داشته است. نقطه مشترک گرافیک محیطی و هنر مفهومی، حضور مستمر مخاطب در اثر است.

 


  • دختر پاییز آبانی