تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

زندگی بدون موسیقی برای بسیاری از ما قابل تصور نیست. روزانه گوش دادن به موسیقی برای ما یک عادت شده و گاهی ممکن حتی زمان بیرون رفتن از خانه کیف خود پول خود را فراموش کنیم اما هندزفری را هرگز!تفاوتی نمی‌کند به چه سبک موسیقی علاقه داشته باشیم، همیشه اما موسیقی برای ما مهم بوده. موسیقی خوب را به اشتراک گذاشتیم و موسیقی نه‌چندان باب میل‌مان را نقد کردیم.

اما با همه این‌ها، شاید تعداد کمی از ما واقعا موسیقی را بلد باشیم. چه ساز موسیقی چه حتی مطالب تئوریک و علمی موسیقی. امروز در این مطلب خواهیم گفت که اگر یادگیری یک ساز را شروع کنید چه اتفاقات خوشایندی برای شما خواهد افتاد:

۱. ساز زدن استرس را بسیار کاهش می‌دهد

ساز زدن روزانه و منظم باعث پایین آمدن ضربان قلب و فشار خون و در نتیجه پایین آمدن سطح استرس می‌شود. شنیدن موسیقی نیز همین تاثیر را در سطح پایین‌تری دارد اما به‌دلیل اینکه زمان تمرین ساز، یا نوازندگی ساز تمام تمرکز فرد روی موسیقی و ساز است و افکار مزاحم امکان ورود به ذهن را ندارد، تاثیر ساز زدن در کاهش استرس بسیار بیشتر از شنیدن آن باشد. صدای زیبا و منحصر به فرد هر ساز و احساس رضایتی که با ایجاد موسیقی در فرد بوجود می‌آید حالت بسیار خوشایندی را در انسان ایجاد می‌کند.

۲. نوازندگی قدرت تحلیل مغز را بالا می‌برد (به عبارتی شما را باهوش‌تر می‌کند)

تحقیقات روی کودکانی که در مهدکودک یا مدرسه موسیقی را آموزش دیدند نشان می‌دهد این کودکان به میزان قابل توجهی توانایی تحلیل بالاتری نسبت به دیگر کودکان دارند. توانایی‌ای که مورد نیاز فراگیری ریاضیات و علوم محاسباتی‌ست. روش‌های خاص تحلیل در موسیقی خلاقیتی در فرد ایجاد می‌کند که می‌تواند مسائل دیگر را نیز به راحتی تحلیل، بررسی و نتیجه‌گیری کند.

۳. هم‌نوازی زندگی اجتماعی را بهبود می‌بخشد

موسیقی کمک می‌کند دایره‌ی ارتباطات اجتماعی وسیع‌تر شود. ورود به دنیای موسیقی، تمرینات گروهی، آشنایی با افراد دیگری که موسیقی کار می‌کنند، همگی کمک می‌کند شما وارد فضای جدیدی از زندگی اجتماعی شوید. در کودکان، تمرینات موسیقی گروهی، مهارت‌های اجتماعی آنها را افزایش می‌دهد. کار کردن در یک تیم می‌تواند از همین‌جا برای یک کودک آغاز شود.

۴. نواختن یک ساز می‌تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد

زمانی که انسان متوجه می‌شود می‌تواند کاری را با زحمت خودش، به خوبی انجام دهد احساس اعتماد به نفس بالایی می‌کند. مهارت انجام یک کار همیشه ذهنیت فرد نسبت به خودش را بهبود می‌بخشد و یادگیری یک ساز که تماما وابسته به تمرینات و زحمات خود فرد است، می‌تواند ابزار خوبی برای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس باشد.

۵. تمرینات ساز صبر و شکیبایی را بیشتر می‌کند

صبر کردن معمولا حالت خوشایندی برای ما نیست؛ اما در زمان موسیقی به دلیل اینکه ذره‌ذره پیشرفت را در ساز زدن خود می‌بینیم، ناخودآگاه به این فرآیند آهسته و پیوسته حس خوبی پیدا می‌کنیم. دیگر صبر کردن برای ما نچسب نیست و در این صبر، کم‌کم پیشرفت خود را می‌بینیم.

۶. نواختن ساز، تزریقِ خلاقیت می‌کند

غرق شدن در زندگی روزمره و فعالیت‌های روتین شاید باعث شود بخش خلاق مغز کم‌کم رو به خاموشی رود. اما یادگیری موسیقی و ساز، به خصوص در سطوح پیشرفته، به دلیل اینکه منطق و احساس و بخش آگاه مغز را توامان درگیر می‌کند، باعث می‌شود این خلاقیت دوباره به ما بازگردد.

۷. یاد گرفتن موسیقی، حافظه را تقویت می‌کند

موسیقی و حافظه دو یار جدانشدنی هستند. موسیقی باعث می‌شود هر دو نیکمره‌ی مغز فعال شوند و نتیجه‌ی این اتفاق افزایش چشمگیر حافظه است. در بررسی کودکانی که از سنین پایین با موسیقی درگیر می‌شوند نشان داده شده است که این بچه‌ها توانایی‌های یادگیری بالاتری نسبت به دیگران دارند.

۸. فرآیند یادگیری موسیقی، فرد را منظم‌تر می‌کند

یادگیری درست موسیقی نیازمند تمرینات مرتب و منظم است. تخصیص یک زمان خاص روزانه برای تمرینات موسیقی می‌تواند به کل روز فرد نظم بدهد. این تمرینات خصوصا روی کودکان بسیار موثر است و زمانی که هیچ تکنینکی برای آموزش نظم به کودکان جوابگو نیست، موسیقی می‌تواند راه حل باشد.

۹. موسیقی به انسان احساس رضایت می‌دهد

در فرآیند یادگیری موسیقی، هر روز از روز قبل، هر ماه از ماه قبل و هر سال از سال قبل بهتر خواهید شد. این بهبود روزمره و قابل دیدن و شنیدن به انسان احساس رضایت غیرقابل وصفی می‌دهد.

  • دختر پاییز آبانی

خیالِ راحت چه صدایی دارد؟ اگر بخواهی به کسی بگویی «من خیالم راحت است» چه می‌گویی؟ از چه واژه‌هایی کمک می‌گیری؟

من می‌گویم خیالِ راحت کلمه ندارد؛ اما صدا دارد. صدای پیانو می‌دهد. کمی بعد از نتِ دوِ میانی، حال و هوای خیال‌ْراحتی شروع می‌شود. امتحان کردنش مجانی‌ست!

من اگر خوشحال باشم می‌روم سراغ آکاردئون. آکاردئون انگار خوب می‌فهمد خوشحالی چیست. تا بهش دست می‌زنی صدای «خوشحالی» می‌دهد. فکر می‌کنم آکاردئون زبان آدمیزاد را می‌فهمد. خوب هم می‌فهمد. همه‌جوره با آدم کنار می‌‌آید. خودش دوست دارد همراهش خوشحال باشی ولی خب...غم آدم را هم خوب می‌فهمد. من می‌شنوم که فهمیده.

اما غم. امان از غم. خدا نکند کسی غمگین شود و یک ویولن‌سل دم دستش باشد. خدا به خودش و هرکس از آنجا رد می‌‌شود رحم کند. آرشه‌ی ویولن‌سل که روی سیم‌ها کشیده می‌شود انگار روی قلب آدم ساییده می‌شود. هوار می‌شود هرچه بوده و نبوده بر سر آدم. ساز می‌گریَد و من می‌گریَم. نمی‌دانم قدیم‌ترها چه بر سر ویولن‌سل آمده که اینطور بغض دارد. اینطور غم را می‌فهمد. اینطور همیشه آماده است تا باهاش دردِ دل کنی. یکبار که آرشه را روی سیم‌هایش بکشی معتادِ غمش می‌شوی.

من فکر می‌کنم سازها حرف من را بهتر می‌فهمند. احساس من را بهتر می‌فهمند. من فکر می‌کنم ساز برای من همنشین بهتری‌ست. موسیقی بخشی از زندگی من نیست. موسیقی خودِ زندگی‌ست.

 

  • دختر پاییز آبانی

به قاعده‌مندی‌های اجتماعی که در اثر تکرار منظم و پایدار به وجود آمده‌اند عادت گفته می‌شود. عادتها، رفتارهایی ناخودآگاه هستند.

به دنیا می آییم ، عادت می کنیم. از بدو تولد به هر آنچه پیرامونمان وجود دارد عادت می کنیم. به آدمهای پررنگ زندگیمان، به اشیا دوست داشتنی که کنارمان است. به روز ، به شب، به آمدن ها، به رفتن‌ها، به طلوع، به غروب، به تمام آنچه اتفاق می‌افتد عادت می‌کنیم و این سخت ترین درد و زخم زندگی است. چه کنیم با این دردی که درمانی ندارد، زیرا آهسته وارد می شود، در سکوت کم کم رشد می کند و از بی خبری ما سیراب می‌شود و وقتی کشف می‌کنیم که چطور مسمون آن شده‌ایم ، می‌بینیم که هر ذره بدنمان با آن عجین شده است. می بینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم درمانش نمی‌کند ....

سخت است این درد بی انتها ....

عادت می کنیم ....


  • دختر پاییز آبانی