تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلاسیک» ثبت شده است

روزانه یا در طول هفته موسیقی‌های مختلفی را می‌شنویم. ممکن است پاپ باشد یا کلاسیک، راک، محلی یا الکترونیک و مدرن. اما آنچه ناخودآگاه رخ می‌دهد، نوع شنیدن هرکدام از این موسیقی‌هاست. واکنشی که انسان در مقابل هر سبک از موسیقی نشان می‌دهد. یا به بیان استاد «نادر مشایخی»: شِنَوِش - روشِ شنیدن.

مثلا در یک کنسرت راک، نشستن روی صندلی و با دقت گوش دادن آن‌چنان متعارف نیست! این نوع موسیقی شما را وامی‌دارد با آن تعامل داشته باشید و هم‌گام و هم‌ضرب با موسیقی واکنش نشان دهید. این یک نوع شنیدن است.

یا مثلا در زمان اجرای موسیقی جز یک شنیدنِ فعال، دریافت حس نوازنده و شاید ضرب‌آهنگ ملایمی با پا بتواند تجربه‌ی دلنشینی از این سبک موسیقی به ما بدهد. این هم یک نوع شنیدن است.

در موسیقی‌های سنتی ایرانی یا کلاسیک غربی گوش دادنِ محض بهترین نوع شنیدن است. باید نشست، با دقت گوش داد و اجازه داد موسیقی، نوازنده یا خواننده کارش را بکند. قاعدتا در هنگام پخش یک موسیقی کلاسیک از موتزارت یا برامس یا دیبوسی، رقصیدن، دست زدن یا هم‌خوانی متعارف نیست و تجربه‌ی مناسبی از شنیدن نمی‌دهد. اما گوش دادن با تمرکز، سعی در دریافت احساس نت‌ها، پیامِ رهبرِ ارکستر، چرایی و معنای کادانس‌ها و داینامیک‌ها می‌تواند دلچسب‌ترین تجربه از این سبک موسیقی را به ارمغان آورد. این هم یک نوع شنیدن است.

در موسیقی کردی شنیدن کاملا با تعامل با موسیقی انجام می‌شود. رقص کردی بخشی از خودِ موسیقی شده است و رقص بدون موسیقی یا موسیقی کردی بدون رقص ناقص به نظر می‌رسد. حتی رقصیدن همراه با موسیقی کردی یک نوع شنیدن است.

برای درک و دریافت موسیقی لازم است درست آن را شنید. مکان، زمان، محیط و حال شنونده کاملا بر تجربه‌ی شنیدن اثر می‌گذارد.

آهنگساز با ساخت موسیقی و اجرای آن تنها نیمی از کار را انجام داده است؛ شنونده با شنیدن صحیح آن موسیقی باید این فرآیند را کامل کند.

طبیعی‌ست که یک موسیقی اگر شنیده نشود وجود ندارد. اگر نادرست شنیده شود هم باز یک جای کار می‌لنگد.

 

  • دختر پاییز آبانی

کنسرت موسیقی کلاسیک هم مثل اکثر رویدادها فاز مخصوص خودش رو داره و البته اینجا نمی‌خواهم بگم دستمال گردن ببندید یا کلاه انگلیسی سرتان بزارید! نه اینجا برخی از اداب حظور در کنسرت رو باهم می‌خوانیم که عمده آن به ما یاد می‌دهد که چه کارهایی دیگران را آزار می‌دهد وبه چه نکته‌هایی باید توجه کنیم.

لباس
باید باور کنید که شما به کاخ ناپلئون دعوت نشدید و از طرفی پیکنیک هم نمی‌روید! لازم نیست لباس شما بسیار فاخر و مجلل باشد از طرفی هم یک تیشرت که رویش عکس باب اسفنجی دارد هم مناسب نیست. سعی کنید خودتان باشید و همان لباسی که برای ادارات دولتی و سرکار انتخاب می‌کنید، همان لباس را هم برای کنسرت موسیقی کلاسیک بپوشید و به اصطلاح شل بگیرید و از آن لذت ببرید! :)

بعضی از کنسرت‌ها (که نویسنده کتاب درباره‌اش نوشته و من فکر می‌کنم در ایران همچین چیزی نداریم یا حداقل من ندیدم) تم مخصوصی دارند که معمولا یا نوعی لباس مثل کت و شلوار و بلوز دامن یا رنگی خاص دارند و البته بسیار مناسب است اگر به کنسرتی دعوت شدید، از دعوت کننده بپرسید که چه لباسی می‌پوشد.

کنسرت را به دیگران زهر نکنید
شما در کنسرت راک یا شیش و هشت (همان ها که حتی خواننده از لب خوانی عقب هم بیوفته کسی نمی‌فهمه ) اگر بغل دستیتان پاکت چیپسش را باز کند و با صدای بلند چیپس بخورد نمی‌فهمید اما در کنسرت موسیقی کلاسیک کمترین صدای شما اعم از خمیازه، سرفه، عطسه، فین و ... بغل دستیتان را نارحت می‌کند اگر سرما خوردید پیشنهاد می‌کنم به کنسرت نروید و از همه مهمتر صدای سازها گاهی بلند و گاهی کوتاه است این یعنی تا شما به دوستتان بگویید فلان نوازنده چقدر خوب ساز می‌زند ممکن است صدا پایین بیاید و نظر شما را علاوه بر دوستتان بقیه حضار هم بشنوند و در آخر اگر خوابتان ببرد و شروع به خمیازه و خُر و پف شوید تبدیل به منفورترین آدم سالن می‌شوید. اگر دعوتتان کردند مطمئن باشید این آخرین کنسرتی است که دعوت می‌‌شوید. آخرین نکته‌ای که در کتاب معرفی شد و اینجا برایتان می‌نویسم سر وقت آمدن است. کنسرت موسیقی کلاسیک برای خیلی‌ها بسیار مهم است این یعنی فردی زمان و وقت خود را هزینه کرده که در جایگاهش بنشیند و پنج دقیقه بعد از کنسرت وقتی قطعه بتوهوون یعنی دادادادام شروع می‌شود و او در اوج تمرکز است شما از روی پاهایش رد می‌شید و میگویید ببخشید ببخشید! تازه این ریسک هم هست که صندلی را اشتباه بنشینید و از شما بخواهند بلند شید به صندلی دیگه‌ای بروید و در حین همه این مسائل ارکستر در حال نواختن است و به سونات 5 رسیده و شما دارید در سالن (که گاهی چندان کوچک هم نیست) می‌چرخید و ببخشید ببخشید کنان هم کنسرت را برای خودتان و هم دیگران زهر می‌کنید.

دست و جیغ و هورا
چه زمانی باید کف زد؟ به باتوم‌های رهبر ارکستر نگاه کنید در ضمن کسی از شما انتظار ندارد کف زدن را در مراسم شروع کنید. اگر نفر دوم باشید کمتر دیده می‌شوید.
یک کنسرت محصول ماه‌ها و روزهای کارگروهی و انفرادی افرادی است که در یک جا به صورت زنده برای شما تولید اصوات موزون می‌کنند. فاز موتسارت نگیرید که مثلا عده‌ای را تشویق نکنید. گاهی تشویق شما باعث اعتماد به نفس نوازنده‌ای می‌شود که روزها و ماه‌ها تمرین کرده و حالا از استرس قضاوت شدن یک نت را بالاتر یا پایین‌تر زده است.

 

  • دختر پاییز آبانی

معمولا ما در ماشین، جشن‌ها و عروسی‌ها موسیقی گوش می‌دهیم و حتی گاهی با آن می‌رقصیم. اما وقتی اسم موسیقی کلاسیک به میان می‌آید یاد آهنگ‌های بی‌نام و نشان در گذشته می‌افتیم که یک گروه از زنان و مردان با تعداد زیادی نوازنده در حال نواختن و خواندن هستند و مجلسی با شکوه و مجللی به وجود می‌آورند.
ما معمولا سمفونی‌های برتر دنیا را نمی‌شناسیم زیرا اصلا نمی‌دانیم سمفونی چیست و به نظر من درک درستی هم از فرایند جهانی شدن مخصوصا در موسیقی نداریم :)
در این مطلب می‌خواهم بگویم که موسیقی کلاسیک چیست و چطور می‌توانیم از این نوع موسیقی فاخر بیشترین لذت ممکن را ببریم یا به بیانی دیگر میوه‌های ارزشمند این درخت پربار رو بچینیم.

اگر بخواهیم موسیقی را تعریف کنیم باید بگوییم موسیقی مجموعه صداهایی است که برای ایجاد فرم و بیان احساس در حالتی سازمان یافته به وجود می‌آید. موسیقی کلاسیک هم مانند هر نوع موسیقی دیگری است با این تفاوت که صداهای موسیقی کلاسیک معمولا ساختارشان فرم مشخص‎تر دارند.

کلمات مرتبط با موسیقی کلاسیک:

ریتم به معنی نبض و قلب جریان موسیقی است. درطول روز ما مدام در حال نواختن ریتمی هستیم. از نفس کشیدن و قدم برداشتن ما گرفته تا تپش قلب و پلک زدنمان دارای ریتم است. در موسیقی ریتم یا به زبانی دیگر ضربان و تپش معمولا نوع موسیقی را معلوم می‌کند.
کلمه بعدی که می‌خواهم از آن صحبت کنم کلمه «ملودی» است. ملودی یعنی چند نت، صداهای زیر و بم را به نحوی کنار هم قرار بدهیم که صدایی دلنشین و لذتبخش بدهد. وقتی آهنگی را گوش می‌دهید و با دهان ریتم آهنگ را سوت میزنید، شما دارید یک ملودی که در ذهنتان مانده و برایتان اثرگذار بوده را تکرار می‌کنید.
کلمه اخر که دوست داشتم اینجا از آن صحبت کنم کلمه «هارمونی» است. هارمونی در معنی لغوی به معنای هماهنگی است. این هماهنگی یک آهنگ است که باعث غنا و ارزش بیشتر یک آهنگ می‌شود. هرچه موسیقی هماهنگی بیشتری بین نت‌ها و میزان‌ها داشته باشد، موسیقی فاخرتری است.

آرامش نهفته در موسیقی کلاسیک به جامعه عصبانی و از هم گسیخته ما کمک می‌کند کمی آرام شده و حول محور موسیقی کلاسیک دور هم جمع شویم. مطمئن باشید این از بهترین حالت‌های ممکن برای آرامش درونی جامعه ماست.
پس حداقل روزی یکبار به کانال موسیقی کلاسیک سر بزنید و برای خود موسیقی تجویز کنید.

  • دختر پاییز آبانی

«هنر مفهومی» دستاوردی از آوانگاردگرایی در هنر مدرن است. در جریان گرایشات مدرنیسم، اکثر نقاشان مدرنیسم در زمینه مجسمه سازی، ماتریال شناسی، گرافیک و حتی انیمیشن و سینما تجربه هایی کسب کردند و در نهایت آثاری مفهومی را ارائه دادند که تاثیرات مشترکی از تمام شاخه های هنری داشت.اگرچه آغازگران این گرایش را به هنرمندان آمریکایی انگلیسی همچون جوزف کاسوت، لارنس وینر، استنلی براون و... مربوط می دانند ولی باید گفت که هر اثر هنری باید دارای مفهوم باشد. مفهومی که فرای ظاهر و صورت اثر بوده و ارائه معنا می کند. القای معنا در هنر مفهومی ممکن است شخصی باشد، چه برای هنرمند و چه برای مخاطب و چه در عنوان اثر و چه در ارائه آن. این قسمتی از اندیشه جهانی شدن هنر است و در جستجوی مفهوم برای مخاطب عام.

چرا که گرافیک محیطی نیز زاده تمام جریانات مدرنیسم در هنر و پیدایش گرافیک دو بعدی است. به تفسیری می توان پیشینه گرافیک محیطی را به دیوارنگاره های انسانهای اولیه مربوط ساخت. از همان زمانی که انسان سعی در هماهنگی و حتی چیره شدن بر پدیده های محیط در پیرامون خود را داشت. از همان زمان که انسان محلی برای ثبات و زندگی خود در نظر گرفت برای ارتباط پیدا کردن بیشتر با محیط و شناخت بیشتر آن و پیدا کردن یک تعریف برای حضور خود در محیط به آراستن آن پرداخت و به مرور زمان با کلنجار بیشتری در محیط سعی در دست یافتن به سهولت بیشتر برای زندگی داشت. حتی مفهوم گرایی در آثار انسان های اولیه نیز قابل بررسی است. ، شاید بتوان گفت که گرافیک محیطی نتیجه گرایشات چند رسانه ای و مفهومی فعالیت هنرمندان همین دوره هاست. اولین تابلوهای مغازه ها، سردر فروشگاه ها و تابلوهای راهنمایی که به قصد اطلاع رسانی محض، بدون خلاقیت و اندیشه هنری ساخته شده اند و تاریخی نامشخص ولی بسیار دورتر از تاریخ شروع گرایشات هنر مفهومی دارند نشان می دهد که گرافیک محیطی قدمتی بسیار دارد. در نتیجه این طور استنباط می شود که گرافیک محیطی زاده هنر مفهومی نیست ولی هنر مفهومی تاثیرات زیادی در عصر حاضر بر آن داشته است. نقطه مشترک گرافیک محیطی و هنر مفهومی، حضور مستمر مخاطب در اثر است.

 


  • دختر پاییز آبانی