تامالت

به توکل نام اعظمت

تامالت

به توکل نام اعظمت

موسیقی فولکلور مازندران با توجه به پیشنیه‌‌ی تاریخی قوم ساکن در منطقه، وسعت جغرافیایی و طبیعت زیبا و متنوع از گستره و تنوع زیادی برخوردار است.

محدوده فرهنگ مازندران را می‌توان از غرب تا رامسر و از شرق تا کردکوی دانست و به دو نیمه‌ی شرقی و غربی تقسیم کرد. که با حفظ ویژگی‌های مازنی خود به ترتیب متاثر از موسیقی گیلان و خراسان است. در مرکز از ساری تا نور موسیقی خالص مازندرانی را می‌شنویم.

بخش مهمی از موسیقی‌های منطقه مازندران را موسیقی آوازی تشکیل می‌دهد. سازهای رایج منطقه نیز عبارت‌اند از: لَـله‌وا، دسرکوتن، دایره، سرنا، کمانچه، غرنه و در شرق دوتار.

موسیقی آوازی به طور سنتی به‌ویژه در غرب و مرکز بدون ساز اجرا می‌شود؛ با این حال امکان همراهی  لَـله‌وا یا کمانچه نیز وجود دارد. آوازهای معروف مازندرانی عبارت‌اند از: امیری، کتولی، طالبا، نجما و حقانی. در غرب ولگه‌سری جای کتولی را می‌گیرد و در شرق هرایی اضافه می‌شود. موسیقی آوازی مازندران را می‌توان به سه دسته‌ی اصلی تغزلی، حماسی و آیینی تقسیم کرد که هر یک از این بخش‌ها با توجه به شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در هر دوره ویژگی خاصی دارد.

آوازهای مازندران

کتولی، کله‌حال، طوری یا امیری، نجما و صنم از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است که هریک وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی است که در بخش‌هایی از آن مسایل اجتماعی، فرهنگی، عرفانی و عشق به‌ائمه‌ی اطهار دیده می‌شود. البته در بخشی از این موسیقی آوازی عشق به طبیعت، دام و زمین نیز وجود دارد و شیفتگی روستاییان به عناصر تعیین‌کننده‌ی زندگی کشاورزی و دامداری در گفت‌وگو (تک‌گویی) آنان با این عناصر تصویر می‌شود. کتول نام گاو اهلی و شیرده‌ای است که بین روستاییان از اهمیت فراوانی دارد.

آواز امیری که در زمان‌های قدیم طوری یا طبری نیز خوانده می‌شد به دلیل این که از اشعار امیر پازواری استفاده می‌کرد به این نام مرسوم شده‌است. این آواز از گوشه‌ی عشاق دشتی آغاز می‌شود و در دستگاه شور فرود می‌کند.

موسیقی آیینی آوازی شامل نوروزخوانی، نواجش یا نوازش (موری) و چاووش‌خونی است.

دسته‌بندی موسیقی مازندران

موسیقی‌سازی مازندران به دو دسته‌ی موسیقی چوپانی (ویژه لـله‌وا) آهنگ‌های سرنا و نقاره تقسیم می‌شود.
فواصل موسیقی مازندران تا اندازه زیادی با فواصل موسیقی دستگاهی منطبق است. فضای مدال شور و دشتی فضا غالب بیشتر مقام‌های موسیقی مازندران است. بعد از آن مدهای سه‌گاه و همایون نیز در این موسیقی دیده می‌شوند. اجرای مدها سه‌گاه و همایون در موسیقی مازندران بیشتر از موسیقی گیلان و تالش است. به عنوان مثال، تعداد سوراخ‌های لله‌وا مازندران در مقایسه با لله (نام این ساز در گیلان و تالش) یک سوراخ بیشتر دارد که برای اجرای مقام‌های نزدیک به همایون استفاده می‌شود. الحان ساز لله‌وا مش‌حال، بورسری و زاری حال از موسیقی گودارهای مازندران است که همان گوسان‌های یا خنیاگران زمان اشکانیان بودند. جوکی‌ها که از مهاجران هندی‌تبار هستند نیز در سده‌های اخیر بسیار به موسیقی روی آوردند و بخش مهمی از موسیقی مازندران به وسیله‌ی آنها حفظ شده است و از نقش آن‌ها نمی‌توان غافل شد.

بزرگان موسیقی مازندران

در مجموع موسیقی مازندرانی از موسیقی‌های موفق و ریشه‌دار نواحی ایران است و رابطه‌ی خوبی با مردمش دارد. اما به هرحال همانند دیگر مسائل فرهنگی و سنتی در معرض خطر نابودی قرار دارد. استادان زیادی در سال‌های گذشته عمر خود را در راه حفظ این میراث گران‌بها صرف کردند. نظام شکارچیان و عشقعلی شکارچی از نوازندگان بزرگ دوتار گذشته بودند؛ در حال  حاضر محمدرضا اسحاقی از نوازندگان برجسته‌ی این ساز در مازندران است. غدیر کتولی نیز از نوازندگان بزرگ کمانچه بود که بعد از او احمد محسن‌پور به شهرت فراوانی رسید و کارهای بزرگی برای موسیقی مازندران انجام داد. ابوالحسن خوشرو، نورمحمد طالبی و نورالله علیزاده از خوانندگان بزرگ موسیقی مازندران به شمار می‌روند.

برای آشنایی بیشتر با این موسیقی ریشه‌دار، می‌توانید سراغ آلبوم‌های ماه تتی، شوار، زلف شه و آلبوم موسیقی مازندران اثر محمدرضا درویشی برخی از آلبوم‌های برجسته موسیقی مازندران بروید.

  • دختر پاییز آبانی

دمِ در دادسرا، نشسته بودم توی ماشین تا جای پارک پیدا شود. مامور کلانتری، پسر جوانی را با دستبند نگه داشته بود کنار ماشین پلیس. توی این سرما یک لا پیراهن تنش بود و داشت می‌لرزید. دختر جوانی با دماغ قرمز و چشم‌های خیس، آمد شال‌گردنی انداخت دور گردن پسر و گونه‌اش را بوسید. سرباز تند شد. چیزی به پرخاش گفت و پسر جوان را هل داد داخل دادسرا. دختر همانجا نشست روی زمین و زد زیر گریه. از توی ماشین برایش یک بطری آب بردم. چند خانم کمک کردند تا بلند شود و بنشید روی صندلی. میانِ گریه و همهمه‌ی زن‌ها و سئوال و جواب‌ها، گفت که تازه ازدواج کرده‌اند. هر دو شهرستانی. هر دو دانشجوی فوق‌لیسانس. سرایدار برجی در ولنجک. دیشب دزد می‌زند به پارکینگ و ضبط چند ماشین را می‌دزد. اینها رفته بودند خرید. همسایه‌های خشمگین افتاده‌اند سرشان که در را عمداً باز گذاشته‌اید که همدستانتان بیایند داخل و دخل ماشین‌ها را بیاورند. با کتک و فحش و فضاحت پسر را داده‌اند تحویلِ کلانتری و دختر را ول کرده‌اند با چمدان‌هایش توی خیابان.

ماشین را پارک کردم. جلوی درِ شعبه، پسر را با دستبند نشانده بود روی صندلی. بازپرس را می‌شناختم. برایش گفتم ماجرا این بوده است و زنش را انداخته‌اند بیرون و شب را توی سرمای تهران، تا صبح روی پله‌های برج سر کرده. گزارش کلانتری را خواند وگفت دزدی‌ها زیاد شده و نوع سرقت نشان می‌دهد کار همان قبلی‌هاست و این بنده‌های خدا هیچ‌کاره‌اند. پسر را خواست داخل. اسمش مرتضی بود. ته‌لهجه شیرینِ یزدی داشت. دانشجوی ترم سوم علوم قرآنی. لاغر و تکیده و رنگ‌پریده. توضیحاتش را نوشت و همانجا برایش قرار صادر کرد. آزادی با التزام به حضور با قول شرف. دستبندش را بازکردند که برود. مات و مبهوت مانده بود دم در.

دادگاهم که تمام شد آمدم سراغ ماشین. دیدم این یک تکه کاغذ را گذاشته زیر برف‌پاک‌کن.

انا عندِ القلوبِ المُنکَسِره / ما نزد قلب‌های شکسته‌ایم.

شالگردنم را پیچیدم دور گردنم. بیرون، هوا صاف و سرد و آبی و آفتابی بود.

  • دختر پاییز آبانی

تمرین‌های ذهن‌آگاهی سهل ممتنع هستند. در ظاهر آسان اما هنگامی که پای در میدان عمل می‌گذاریم سختی آن مشخص می‌شود. ما در محیطی زندگی می‌کنیم که مرتبا پیام می‌فرستند و مغز شرطی شده است. در واقع تمرین ذهن‌آگاهی در زیر بمباران اطلاعاتی براحتی امکان ندارد. علاوه بر این ذهن پرش دارد. دائم تهدیدهای مختلف را در نظر می‌گیرد تا ما را حفظ کند. سرکش و سرخود عمل می‌کند که نیازمند تربیت شدن است. با این شرایط، چطور باید به لحظه حال رفت؟

توصیف‌های بالا ما را به این نتیجه می‌رساند که ذهن‌آگاهی مهارتی فردی است که هر فرد خودش باید تجربه کند و مسیر خودش را در میان افکار و احساسات‌ش پیدا کند. هر کس قلق خودش را بهتر از همه بلد است و بتدریج ذهن، روح و بدن تربیت می‌شود تا از آن حالت خودمختاری و رشد طبیعی خارج شود و به آگاهی برسد.

۱- تمرین ذهن‌آگاهی تنفس یا تنفس آگاهانه

تمرین تنفس آگاهانه یکی از بهترین و ساده‌ترین تمرین‌های ذهن‌آگاهی است.

چند دقیقه برای تمرکز بر تنفس‌تان بگذارید. این چند دقیقه را منحصرا برای خودتان کنار بگذارید. در این چند دقیقه گذشته یا آینده تغییر نمی‌کند. آرام، رها، آزاد، فارغ از گذشته و آینده به این فکر کنید که دم و بازدم پیاپی چه انرژی و حیاتی را به وجودتان می‌آورد. ریتم طبیعی آن را منظم کنید.

به ریه‌هایتان فکر کنید. به پره‌های بینی، به مجاری تنفسی. مسیری که هوا طی می‌کند تا وجود ما را تازه کند. نسبت به نفس کشیدنتان چه احساسی دارید؟ تا حالا اتفاق افتاده که هم‌زمان به چند چیز فکر کنید و نتونید ذهن‌تون رو جمع کنید؟ اگر می‌خواهید تمرکزتون را بالا ببرید این کار خیلی ازم انرژی می‌گیره. این کار خسته‌ام می‌کنه چون نمی‌تونم روی کارم تمرکز کنم.

۲- تمرین اسکن بدن

تمرین تمرکز حواس روی همه اجزای بدن ما را نسبت به خودمان هوشیار می‌کند و لحظات ذهن‌آگاهی را در طول شبانه روز افزایش می‌دهد. ارتباط ما را با لحظه حال و محیط پیرامون‌مان تقویت می‌کند.

۳- تمرین قدم زدن هوشیار

هنگام قدم زدن اتفاقات زیادی می‌افتد که با موبایل یا اتفاقات دیگری از دست ما می‌رود. قدم زدن معمولی حرکت کردن در فضاست که با قدم زدن آگاهانه فرق دارد. هنگامی که قدم می‌زنیم اصلا متوجه نیستیم که از پاهای خود استفاده می‌کنیم یا کجا قدم می‌گذاریم. هوش بالای ما (autopilot) همه چیز را برنامه‌ریزی می‌کند تا ما بتوانیم از گزند حوادث طبیعی محفوظ بمانیم.

بیایید هنگام راه رفتن فقط به آنچه که در لحظه حال اتفاق می‌افتد فکر کنیم. به نسیمی که روی پوستمان می‌وزد، به اندام درونی‌مان که چطور فعالیت می‌کنند، به دست‌ها که تعادل‌مان را حین راه رفتن حفظ می‌کنند.

قدم زدن آگاهانه ذهن را درگیر رویدادهای لحظه می‌کند. صدای پرندگان، میزان سردی یا گرمی هوا و همه جزئیات کوچکی که لحظه حال را می‌سازند و معنا می‌دهند.

اگر این قدم زدن در محیط طبیعی انجام شود تاثیر فوق‌العاده بهتری می‌گذارد چرا که از سروصدای و ازدحام ماشین خبری نیست و مادر طبیعت ما را به آرامشی که نیاز داریم می‌رساند. پژوهش‌های علمی می‌گویند آب تاثیر فضای سبز را افزایش می‌دهد.

۴- تمرین غذا خوردن هوشیار

در غذا خوردن آگاهانه ما بر رفتارهای بدن تمرکز می‌کنیم و از دیدن فیلم و سریال پرهیز می‌کنیم. باید به گونه‌ای غذا خورد که گویی می‌خواهیم با غذا یکی بشویم و غذا قرار است بخشی از بدن ما شود.

طعم غذا به لطیف‌ترین حالت ممکن چشیده می‌شود و حس ما به آن معلوم می‌شود. میزان نمک، زعفران یا هر افزدونی دیگری که برای لذت بیشتر است، اضافه می‌کنیم تا به آن طعم دلخواه برسیم.

بهتر است با غذاهای ساده شروع شود. آقای کاباتزین در تمرین‌های کاهش استرس با چند دانه کشمش ذهن‌آگاهی را تمرین می‌کند. فکر می‌کنم نوشیدن آب هم تمرین خوبی باشد.

۵- یوگای ذهن‌آگاهانه

مشابه مراقبه‌های معمول، یوگای ذهن‌آگاهانه تمرکز را به لحظه حال می‌آورد. بدون هیچ تلاشی به ذهن و جسم خود فکر کنید. به محدودیت‌ها و مرزهای‌مان فکر کنید. نیاز به هیچ ابزاری نیست؛ در هر لحظه و موقعیتی می‌شود این یوگا را تمرین کرد.

حالت‌های تمرین: رسمی و غیررسمی

تمرین‌های رسمی زمان‌های کنار گذاشته و منظمی دارند. ولی ذهن‌آگاهی را در حالت‌های غیرمعمول مثل دوش گرفتن یا مسواک زدن هم می‌شود تمرین کرد.

این چند تمرین ساده تاثیر خوبی در میزان هوشیاری و آگاهی از لحظه حال دارند. حالا که این چند تمرین ذهن‌آگاهی را گفتم، در مطلب بعدی در مورد تاثیر ذهن‌آگاهی بر بدن حرف می‌زنم.

  • دختر پاییز آبانی

تصور کنید کنسرت مفصلی با حضور اساتید کلهر، علیزاده، شجریان و دیگران در تالار وحدت تهران در حال برگزاری است و حدود ۷۰۰ نفر به عنوان بیننده و شنونده در تالار حضور دارند. این ۷۰۰ نفر تقریبا ۲۰۰ دستگاه اتومبیل با خود به محل برگزاری کنسرت آورده‌اند و بعد از اتمام کنسرت قرار است با اتومبیل‌شان به منزل بازگردند. براساس تجربه و همچنین یک تصور ذهنی منطقی می‌توان گفت این افراد بعد از کنسرت و در مسیر خانه «رانندگی» خوبی خواهند داشت و رفتارهای معمول رانندگی در ایران را از خود نشان نخواهند داد.

موسیقیِ اجرا شده در آن کنسرت، فضای محیطی و همچنین تعاملات افراد حاضر در آن محیط (حتی اگر صرفا دیدن یک‌دیگر باشد) باعث می‌شود افراد حتی برای چند ساعتی رفتار متفاوتی از خود در جامعه نشان دهند. احتمال اینکه بد رانندگی کنند بسیار پایین می‌آید؛ احتمال اینکه با همدیگر بد صحبت کنند پایین می‌آید؛ حتی احتمالا نوع کلماتی که در صحبت کردن استفاده می‌کنند یا لحن صحبت کردن نیز حداقل برای چند ساعتی متعادل‌تر می‌شود.

حال که تقریبا متوجه منظور این مطلب شدید بگذارید مورد دیگری را تصور کنیم. در مثال اول، کنسرتی از موسیقی اصیل ایرانی با نوازندگی بزرگ‌ترین اساتید ایرانی را مثال زدیم. همین تغییر مثبت رفتار را بعد از کنسرت‌های ارکسترال و موسیقی سمفونیک نیز می‌توان دید. سوال: آیا بعد از اتمام یک کنسرت پاپ از افرادی که این روزها مطرح هستند، باز هم شاهد این نوع تغییر مثبت رفتار هستیم؟ آیا از فردی که از یک کنسرت پاپ خارج می‌شود انتظار داریم بهتر رانندگی کند؟ باز هم به‌طور فرضی پاسخ داده می‌شود که خیر. چه فاکتوری تغییر کرد؟

پاسخ ما به‌عنوان یک فرضیه این است:

موسیقی صحیح، موسیقی‌ای که با فکر، با استفاده از اصول اساسی آهنگسازی و با دقت به تاثیر هر نت یا آکورد بر احساسات مخاطب ساخته شده باشد می‌تواند عمیقا بر شنونده تاثیر بگذارد و برای مدتی تمامی تنش‌هایی که روزمره بر تن و جان او نشسته را پاک کند و مخاطب را با آرامش به خانه بفرستد. در اینجا بیش از اینکه سبک موسیقی مد نظر باشد، دقت در آهنگسازی مدنظر است. هدف در آهنگسازی مدنظر است. البته در مورد سبک و سلیقه موسیقی در مطالب بعدی صحبت خواهد شد.

این موسیقی تاثیر اجتماعی دارد. این موسیقی رفتار اجتماعی را تغییر می‌دهد. این موسیقی‌ست که می‌تواند نگاه انسان به زندگی را تغییر دهد و به انسان توان خوب زندگی کردن در کنار تمام مشکلات را بدهد.

واقعا و به دور از جملات کلیشه‌ای پایان مطالب وبلاگی از شما می‌خواهم نظر خود را در مورد این فرضیه بگویید.

  • دختر پاییز آبانی

اینکه یه جمع دوستانه توی ماشین بشینن و سر اینکه چه موزیکی توی مسیر پخش بشه باهم جر و بحث کنن، حداقل برای من، یه موضوع کاملاً عادیه. اما واقعاً چرا موزیکی که یه نفر دیگه عاشقشه رو ما نمی‌تونیم حتی برای چند ثانیه تحمل کنیم؟

همه‌ی ما قبول داریم که موسیقی، قاعده و قانون‌های خاص خودش رو داره؛ قطعه‌هایی که بزرگان موسیقی می‌سازن، بدون شک صدها برابر گوش‌نوازتر از کارهای ناواردانه‌ی امروزیه. اما بیاین باهم رو راست باشیم، این روزها کدوم آدم عاقل و سالمی سمفونی‌های بتهوون یا آثار شوپن رو گوش می‌ده؟

پ.ن: یکی از دوستان توییتری به نام اشکان به خاطر جمله‌ی بالا از من انتقاد کردن؛ اگه شما هم چنین دیدگاهی دارین، توجه داشته باشین که این نظر شخصی من نیست و گوش‌های بیمار امروزی که به آقامون جنتلمنه و شیطونم و آتیش پاره‌ها عادت کردن، چنین نظری دارن!

پس اینطور نیست که یه موسیقی رو با خط‌کش سانت کنیم و بعد تصمیم بگیریم که اون رو دوست داشته باشیم یا نه! پس دلیل اینکه ما بعضی موزیک‌ها رو دوست داریم و بقیه رو نه چیه؟!

۱) مغز ما از الگوهای تکرار شونده لذت می‌بره

اکثر اوقات وقتی با موزیک جدیدی برای اولین بار مواجه میشیم، از اون لذت نمی‌بریم. وقتی ذهن ما ضرب‌های بعدی، ریتم‌های بعدی و به طور کلی الگوی یه موسیقی رو پیشبینی میکنه، لذت میبره و ما فقط الگوهایی رو می‌تونیم پیشبینی کنیم که قبلا شنیده باشیمشون و یا حداقل با سبکشون آشنا باشیم. مغز ما اگه نتونه الگوی یه موسیقی رو پیشبینی کنه، خیلی زود از اون خسته میشه.

با این حساب، اگه موزیکی که یکی از دوستامون ۱۰۰ بار تا الان بهش گوش داده و عاشقشه رو ما برای اولین بار بشنویم و بگیم «این چه مزخرفیه؟!» چندان غیر طبیعی نیست!

۲) پیوند بین موسیقی و خاطرات ناگسستنی است

انسان دو نوع حافظه داره؛ حافظه خودآگاه و حافظه ناخودآگاه. از لحاظ علمی ثابت شده که موسیقی می‌تونه با تحریک حافظه ناخودآگاه به آلزایمر غلبه کنه. یه فرد مبتلا به آلزایمر رو هر چقدر هم که سوال پیچ کنین، هیچ چیز از گذشته به یاد نمیاره؛ اما رسیدن صدای یه موزیک قدیمی به گوش این فرد کافیه تا حافظه‌ی ناخودآگاهش تحریک بشه و مثلاً اولین روزی که عشقش رو دیده، با جزئیات کامل به یاد بیاره!

هر موسیقی با احساسات اون لحظه‌مون، افرادی که با اون‌ها هستیم و یا بهشون فکر می‌کنیم و مکانی که در اون حضور داریم پیوند می‌خوره و این پیوند اونقدر محکمه که سال‌ها بعد با شنیدن چند ثانیه از اون موسیقی، می‌تونیم تمام این احساسات، افراد و مکان‌ها رو به یاد بیاریم.

لذت بردن مغز ما از موسیقی‌هایی که الگوشون برامون قابل پیشبینیه و گره‌ای که موسیقی با اون خاطرات ما رو بهم پیوند میزنه، باعث میشه اگه تمام آدم‌های جهان رو هم دو به دو کنار هم بشونین و یه موسیقی یکسان براشون بذارین، دست دادن یه احساسِ دقیقاً مشترک بهشون غیرممکن بشه!

احساسی که ما از یک موسیقی می‌گیریم، بیشتر از اینکه به اون موسیقی و به اون لحظه بستگی داشته باشه، به گذشته‌ها و خاطراتی که داریم وابسته است!

  • دختر پاییز آبانی

اسپاتیفای (به انگلیسی: Spotify) یک سرویس اِستریم موسیقی، پادکست و ویدئو است که به‌طور رسمی در ۷ اکتبر ۲۰۰۸ راه‌اندازی شد. اسپاتیفای توسط شرکت نوپای Spotify AB در استکهلم توسعه یافت. اسپاتیفای از حقوق مؤلفین آثار موسیقی به‌صورت کامل محافظت می‌کند و با امکانات پیشرفته خود امکان شنیده‌شده و معرفی هنرمندان را فراهم می‌آورد.

یعنی ویژگی‌های اساسی رایگان هستند و در ازای آن سرویس همراه با تبلیغات خواهد بود. این درحالی است که ویژگی‌های اضافی شامل کیفیت پخش بهتر و دانلودهای موسیقی آفلاین از طریق پرداخت اشتراک ماهانه/سالانه ارائه داده می‌شود.

اسپاتیفای برای بیشتر پلتفرم‌های مُردن از جمله PC های ویندوزی، مک‌اواس و لینوکس و همچنین تلفن‌های هوشمند و تبلت‌های آی‌اواس و اندروید موجود است.

موسیقی می‌تواند از طریق پارامترهای مختلف مثل نام هنرمند، آلبوم، سبک، لیست پخش یا ناشر مرور یا جستجو شود.

کاربران می‌توانند لیست‌های پخش را ایجاد، ویرایش و به اشتراک بگذارند. همچنین آن‌ها می‌توانند قطعات را بر روی شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارند و با دیگر کاربران لیست پخش بسازند.

چرا باید از اسپاتیفای استفاده کنم؟

شاید اولین روزهایی که با این سرویس آشنا شدم(برمیگردد یه 5 یا 6 سال قبل)، این سوال برای من نیز مطرح بود. اما رفته رفته متوجه شدم که تنها راه موجود برای لذت بردن طولانی مدت از موسیقی، همین اسپاتیفایِ سبزِ نازنین است. دلایلی را با هم بخوانیم:

  • دیتابیس اسپاتیفای بسیار کامل است. نه تنها درباره‌ی Track ها و آلبوم ها، بلکه درباره پلی لیست ها و غیره.( درباره هنرمندان ایرانی نیز صادق است!)
  • کیفیت پخش بالای موزیک ها
  • امکان ساخت پلی‌لیست‌های مختلف با شخصی‌سازی‌های گوناگون
  • امکان مشترک شدن در پلی‌لیست‌های دیگران
  • امکان مدیریت مشترک پلی‌لیست‌ها توسط چند کاربر(Collaborate)
  • امکان مشاهده‌ی موزیک‌هایی که دوستان شما گوش می‌دهند.(در لحظه)
  • امکان اشتراک‌گذاری ساده‌ی درون‌برنامه‌ای و برون‌برنامه‌ای(مثلا شبکه‌های اجتماعی) به سادگی!(Universal Links)
  • امکان گوش دادن آفلاین موزیک‌ها(با اشتراک پریمیوم یا پولی ماهانه/سالانه)
  • تهیه پلی‌لیست های اختصاصی برای شما توسط الگوریتم پیشرفته یادگیری ماشین اسپاتیفای(Discover Weekly، Release Radar و Your Daily Mix)
  • امکان استفاده در هرپلتفرمی که دوست داشته باشید (موبایل، تبلت، کامپیوتر و حتی وب!)
  • معرفی پلی‌لیست‌های گوناگون توسط خود برنامه به صورت منظم در بازه‌های مختلف روز
  • برای استفاده از آن نیاز به اینترنت خاص و پرسرعت ندارید. الگوریتم آن به گونه‌ای طراحی شده که با سرعت پایین نیز موزیک را برای شما پخش کند.

چه چیز‌هایی باعث می‌شود از اسپاتیفای استفاده نکنم؟

از آنجایی که در کشور عزیزمان ایران، همواره سرویس های این‌چنینی چه توسط داخل و چه توسط خارج از ایران، با محدودیت‌هایی مواجه هستند، من در اینجا چند مورد از مشکلاتی که برای استفاده از این سرویس عالی با آنها مواجه هستید را عنوان می‌کنم اما خوب می‌دانم که آنها دلایلی نیستند که شما را برای استفاده از سرویس اسپاتیفای منصرف کنند.

  • اسپاتیفای در ایران فیلتر است!
  • برای استفاده از آن نیاز به اینترنت دارید.
  • گوش دادن آفلاین به موزیک‌ها مستلزم پرداخت هزینه است.( 10 دلار در ماه)
  • همه‌ی هنرمندان ایرانی در آن نیستند.( هنرمندان معروف همگی سعی می‌کنند در اسپاتیفای حضور داشته باشند.)
  • کمی هزینه‌ی استفاده از آن برای ما ایرانی ها بالاست. شاید پرداخت ماهیانه 30 تا 40 هزارتومان برای لذت بردن از موسیقی برای خیلی‌ها غیرمنطقی باشد.
  • دختر پاییز آبانی

تا حالا شده فکر کنید که ممکنه زخم پای دیابتی روی دل کسی ایجاد بشه؟ در این صورت چه اتفاقی میافته؟چه عوارضی داره؟اصلا دلیل ایجادش چیه؟ و از همه مهم تر درمانی داره یا نه؟

در حالت عادی کسی که به زخم پای دیابتی دچار میشه دیگه دردی رو در پاهاش حس نمی کنه ولی به شخصه وقتی برای اولین بار نحوه پانسمان و کندن پوست به اصطلاح مرده پای این افراد رو دیدم دلم هری ریخت.

اما منظورم از زخم پای قلب یا زخم دیابتی احساس و عشق چیه؟ از نظر من اگر عشق و علاقه در خون زیاد باشه ولی سلول های قلب توانایی دریافت و هضم این عشق رو نداشته باشند این اتفاق میافته ولی دلیل عدم دریافت عشق توسط سلول کمبود تعداد گیرنده های عشق هستش و البته کم شدن گیرنده ها هم دلایلی میتونه داشته باشه به عنوان مثال کسی رو که دوستش داری نسبت به عشقت بی اعتنا باشه یا اینکه خودت جرات ابراز علاقه ات رو نداشته باشی و یا اینکه اتفاقی افتاده و بین تو و معشوقت فاصله انداخته که در همه این موارد تعداد گیرنده های عشق کاهش و در نتیجه عشق خون افزایش پیدا میکنه.

در نهایت این افزایش عشق خون در دراز مدت موجب بروز زخم پای قلب خواهد شد و تو تبدیل به کسی میشی که دیگه قلبت احساسی نداره و به هیچ تحریک احساسی کوچیک و بزرگی جواب نمیده حتی ممکنه به جایی برسی که مجبور بشن دلت رو از جاش دربیارن و جاش برا همیشه خالی بمونه. اونوقته که تازه میشی همون آدمی که به خاطر دیابت قند یه پاشو از دست داده ولی وضع اون نسبت به تو خیلی بهتره چون تو قلبت رو پای این دیابت از دست دادی.

علائم زودهنگام دیابت قند پرخوری پرنوشی و پرادراری هستش که نظیر این علایم رو به صورت غصه خواری،اشک ریزی و بدخلقی در دیابت عشق فرد تجربه میکنه.

به جهت درمان زخم پای قلب اول باید شست و شوی دقیق و استریل انجام بشه پس با سرم شست و شوی گذشت و بخشش خوب باید بشوریش تا عاری از هر گونه باکتری نفرت و کینه بشه خشکش که کردی گاز وازلین نوشتن رو میزاری رو زخم تا زخم خونریزی نکنه.

می نویسی از عشق و علاقه ات از هر چیزی که دلت میخواد حتی از گلایه ها و شکایت هات از هر چیزی که به نظرت میاد. می نویسی تا وقتی که آروم بگیری و زخم دلت کروت ببنده. نوشتن بهترین مرهمی هستش که میتونی رو زخم باز دلت بزاری وقتایی که تنهایی و غصه خوردن و اشک ریختن تنهات نمیزارن بزار خودکار و یه تیکه کاغذ آرومت کنه.

حالا وقتی با مرهم نوشتن زخم دلت آرومتر شد یادت باشه براش جوراب سفید بخری دنبال علاقه هات بری و مراقب کوچکترین نشانه زخم و خون رو جورابت باشی.وقتی میخوای از خونه بزنی بیرون و نمیدونی چه کفشی بپوشی تعجیل نکن، یه کفش راحتی بپوش که روباز نباشه دلت رو قاب بگیر باهاش مراقب باش که دیگه زیر پای کسی دوباره له نشه.

  • دختر پاییز آبانی

باران که می‌بارد خیلی زود حسی گیج از حس گیجی که شاید اصلاً حس نباشد پیدایَش می‌شود. انگار که ناگهان دچار عدم اطمینانی غمناک شده باشی که احتمالاً قرار بوده کمی شادتر باشد.

مخصوصاً حالا که هوا سردتر هم شده است.

همینطور که حجم گَلو به زیادیِ خود ادامه می‌دهد به این می‌اندیشی که چقدر بهتر بود آب کمی منطقی‌تر فرو می‌ریخت یا حتی قطع بود، و همینطور که به این می‌اندیشی، به این می‌اندیشی که به این می‌اندیشی.

مخصوصاً حالا که هوا سردتر هم شده است.

باران هنوز دارد نمی‌فهمد و روی حجم گَلو کم بِشو نیست که نیست، و آن حس که شاید اصلاً حس نباشد و شاید کمی زیبا باشد و قطعاً مقداری دردناک، سوراخ‌های مسخره‌ی افکارِ بیش از حد جدی‌ات را پُر می‌کند.

مخصوصاً حالا که هوا سردتر هم شده است.

دارد همینطور دورتر می‌شود و برگ‌ها، از ترس باران، زیر پایش خفقان گرفته اند. مطمئن نیستی او دارد هِی ناچیزتر می‌شود یا تو داری هِی بی او تر می‌شوی. باران بند آمده و تمام سوراخ‌ها پُر شده‌اند. آن حس که شاید اصلاً حس نباشد دیگر پیدایَش نیست. احتمالاً بی حس شده‌ای.

مخصوصاً حالا که هوا خنک هم شده است.

 

  • دختر پاییز آبانی

نمی‌دانم چه سرّی نهفته است در این کلمه‌ی چالش که انگار تا می‌خوانی قلقلک‌ت می‌دهد. زود دل‌ت می‌خواهد سرکی بکشی ببینی چه خبر است. قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ برنده هم دارد؟ جایزه‌ چی؟ انواع و اقسام چالش‌ها را هم شاهد بوده‌ایم این سال‌ها شکر خدا. از خالی کردن سطل آب و یخ روی سر گرفته تا چالش انتشار عکس‌ بدون آرایش و الخ. اسم نوشتن که می‌آید من بیشتر از مواقع دیگر ترغیب می‌شوم ببینم چه خبر است و از قضا این بار به چالشی برخوردم که دوست‌ش دارم. عادت به نوشتن به هر بهانه‌ای که باشد خوب است. حال این وسط اگر سنتی خوب و دیرینه را هم احیا کند چه بهتر.

الان شاید خیلی دور به نظر برسد ولی خوب که فکر کنیم می‌بینیم کمتر از ده سال پیش بود شاید که همه لیستی از وبلاگ‌های موردعلاقه‌مان در فیدخوان‌هایمان که گوگل‌ریدر یا همان گودر از باقی‌شان محبوب‌تر بود داشتیم و گاهی چشم به راه می‌ماندیم تا اسم‌ش پررنگ شود و عدد پست‌های جدید کنارش قرار بگیرد. آن روزها اینهمه سرگردان میان موج اپلیکیشن‌ها و کانال‌ها و گروه‌ها نبودیم. یک مطلب خوب و منسجم می‌خواندیم که سر و تهی داشت. حالا شاید همین کار بهانه‌ای باشد برای بازگشت به روزهای خوب خواندن و نوشتن.

 

  • دختر پاییز آبانی

در آشفته بازار بودن آموزش موسیقی عوامل بسیاری دخیل‌اند. یکی از این عوامل، تاثیر شهرت و قدرت نوازندگی بر هنرجویان است. یعنی تصور اینکه یک نوازنده‌ی معروف، معلم خوبی هم هست.

این سؤتفاهم می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. مثلا وقتی می‌بینیم شخصی بسیار خوب و حرفه‌ای ساز می‌زند ما هم دوست داریم شبیه او ساز بزنیم و ناخودآگاه تمایل داریم که «او» به ما «یاد بدهد» چطور باید آنگونه ساز زد. پر واضح است که این یک برداشت اشتباه است. شخصی که نوازنده‌ی خوبی‌ست، لزوما نمی‌تواند آنچه بلد است، یا مسیری که برای رسیدن به این سطح از نوازندگی رفته است را «آموزش دهد» و به شاگرد «منتقل کند». انتقال مطلب، به خصوص در فرآیندی مانند موسیقی بسیار مشکل است و نیاز به یک بیان قوی، تجربه‌ی کار با چندین هنرجو و تسلط بر جزییات آموزش دارد.

لزوما یک معلم موسیقی خوب، نوازنده‌ی خوبی نیست. لزوما یک نوازنده‌ی خوب، معلم خوبی نیست.

مورد اشکال بعدی شهرت است. در جامعه‌ی موسیقی انواع مختلفی از شهرت داریم. شهرت بخاطر قدمت فعالیت. شهرت بخاطر مهارت در نوازندگی. شهرت بخاطر حضور در قطعات خاطره‌انگیز. و متاسفانه اخیرا، شهرت بخاطر حضور فعال در شبکه‌های اجتماعی.

هیچ‌کدام از شهرت‌ها تضمین نمی‌کند که آن شخص یک معلم موسیقی خوب باشد. بسیاری از اساتید بزرگ موسیقی ایران که هرکدام از ما آرزوی حتی عکس انداختن با آنها را داریم لزوما معلمین خوبی نیستند.

نوازندگان خوب عموما به دلیل حضور در مجامع عمومی مثل کنسرت‌ها و آلبوم‌های موسیقی شناخته‌شده‌تر هستند. اما معلمین خوب موسیقی که همیشه در کلاس‌های درس هنرنمایی می‌کنند را ممکن است افراد زیادی نشناسند.

باید به یاد داشته باشیم مشهور بودن، قدیمی بودن یا فالوور زیاد داشتن هیچ‌کدام تضمین آموزش درست و استاندارد نیست.

  • دختر پاییز آبانی